مرتضی واشقانی فراهانی

یافته های من در دنیای مجازی

مرتضی واشقانی فراهانی

یافته های من در دنیای مجازی

حادثه واقعی در کشور پت و مت ها !!!

با سلام  

دوستان ٬همانگونه که می دانید کارتن پت و مت محصول یکی از کشورهای اروپای شرقی است(مجارستان حدود سال ۱۹۷۵ میلادی) ٬ که بینندگان زیادی داشته است ٬ البته در ایران خودمان هم این وقایع اتفاق می افتد ولی باز جنس خارجیش بهتره!!!! 

 

 

 

 

 

برای دیدن بقیه عکس ها اینجا را کلیک کنید .

رمز موفقیت

دوستان امروز در دنیای مجازی ٬ تو یکی از وبلاگ ها داستانی خوندم که بد نیست برای شما هم نقل قول کنم: 

 

 

داستان کوتاه جودوکار بی دست

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.

استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد.
 وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دست نداشتی!
یاد بگیریم که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنیم.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است." 

داستان جالبی نبود ؟ من که خوشم اومد شما چطور؟

البته برای اینکه به حق نویسنده اصلی هم بی احترامی نشه ٬ آدرس لینک اصلی رو هم براتون می ذارم و امیدوارم صاحبش راضی باشه !

      http://judobu.mihanblog.com/post/2

نمایی از غروب زمین

عکس زیر نمایی از خط غروب که از فضا گرفته شده است٬میباشد 

  

 

برای دیدن عکس با کیفیت اینجا را کلیک کنید.  

این عکس توسط دوست عزیزم آقای مهندس اسدی ارسال شده است.

دل و شکم !!

 

 

دل و شکم

در قاموس عده‌ای، دل همان شکم است و به همین دلیل، برای رفع دلتنگی، شکم خود را با خوردن، گشاد می کنند و برای شاد کردن دل، شکمشان را از عزا در می‌آورند. این افراد در محیط تنگ شکم، به دنبال شادی، نشاط و امید می‌گردند؛ اما در نظر عده‌ای دیگر، دل غیر از شکم است و در دو قاموس، معنا می‌شوند؛ دل، در قاموس معرفت، معنا می‌یابد و شکم، در قاموس شهوت.با شکم پر، دل عزادار می‌شود و با شکم خالی، دل دست‌افشانی می‌کند. از نظر آنان، برای یافتن شادی، نشاط و امید، باید فضانوردی آموخت و به آسمان پرواز کرد.دل به آسمان مایل است و شکم به سوی زمین. دل از آسمان، نور و امید می‌گیرد و شکم از زمین، گندم و جو می‌چیند.
سوخت پرواز دل، سوز و نیاز است و سوخت انبان شکم، آب و نان.دل به آرامش نیاز دارد و شکم به آسایش.دل به سیرت نیکو می‌نگرد و شکم به صورت زیبا.دل به روح چسبیده است و شکم به تن.

دل از برای آدم است و شکم برای هر جاندار.چشم سر، دیده‌بان شکم و شهوت است و چشم دل، دیده‌بان شهر حکمت.

چشم سر، وقتی به زیر می‌افتد، چشم دل به بالا خیره می‌شود.
جویبار زلال حکمت، به دل می‌ریزد و فاضلاب شهوت، از شکم سرازیر می‌شود.

چشمه ی مستی، از دل می‌جوشد و جوی پستی، از شکم سرازیر می‌شود.آنها که از سلطه شکم خارجند، ارباب معرفتند و آنها که اسیر شکمند، زیر چکمه‌های نفس، ناراحت.بعضی با خنجر به شکم خود می‌زنند؛ تا دلشان را آزاد کنند و بعضی دیگر به شکمشان می رسند؛ تا از دلشان دور شوند.
وسعت دل، به بیکرانه ی دریا و پهنای آسمان می‌ماند و حجم شکم، به مشتی آب و کفی خاکبا این حال، اهالی شهر کوچک شکم، بی شمارند و اهالی دیار بی کران دل، انگشت‌شمار.برای یافتن شادی، نشاط و امید، باید با ویزای معرفت، تابعیت آسمان را پذیرفت و شناسنامه ی زمین را وا گذاشت.بعضی برای شنیدن فغان دل، از سر و صدای روز استفاده می‌کنند و بعضی دیگر برای همنشینی با دل، در سکوت شب می‌نشینند.
قیمت کسانی که فقط به ورودی شکم فکر می کنند، به اندازه قیمت خروجی شکم آنهاست و قیمت آنانی که به پاک‌سازی دل می پردازند، به اندازه قیمت آب و آیینه و آفتاب است.


دل‌دادگان، جان می‌گیرند و شکم‌پرستان، جان از کف می نهند.دل، اسیر آزادی است و غلام همت آن کس که رنگ تعلق نپذیرد و شکم، اسیر نان و ناز است و غلام جنس‌های رنگین.دل با درد، خوش است و شکم با درد، بیمار.دل‌داران، اهل سوز و نور و شعورند و شکم‌مداران، اهل گول و پول و دروغ.دل، شکستنی است و شکم، ترکیدنی. وقتی دل می‌شکند، عتیقه‌ای گران می‌شود و وقتی شکم می ترکد، جیفه‌ای حرام.
دل از منزل خاک، به سوی افلاک می‌رود و شکم از منزل نطفه، به زیر خاک.شکم وقتی سیر می‌شود، سنگین می‌شود و صاحب خود را خواب‌آلود و نقش بر زمین می‌کند؛ اما دل وقتی به غذای خود می‌رسد، سبک می‌شود؛ صاحب خود را بیدار می‌کند و به اوج آسمان می‌برد.شکم از چربی و شیرینی، لذیذی و گوارایی و رنگارنگی غذا می پرسد؛ اما دل می‌گوید: از کجا آورده‌ای؟ زلال است یا گل‌آلود؟ از آن توست یا دیگری؟
از خوراک شکم، می‌توان به حیوانات اطراف خود هم خوراند؛ اما از خوراک دل، هرگز. حیوانات، صاحب شکمند؛ نه صاحب دل.ویژگی‌هایی از قبیل بیم و امید، بینش و بصیرت، دوستی و دشمنی، عشق و پرستش و...، کار دل است و کارهایی مانند خوردن و نوشیدن، جذب و دفع و....، کار شکم.دل و شکم با همه ی تفاوت‌هایی که دارند، این مقدار به هم شبیه و با هم مشترکند که

پاکی شکم، مقدمه ی پاکی دل است و آلودگی شکم، زمینه‌ساز آلودگی دل.دل پاک، از شکم پاک خبر می‌دهد و دل ناپاک، از بوی بد شکم ناپاک حکایت می‌کند.راستی ما شهروند دیار دل هستیم یا اهل شهر شکم

***   نتیجه ی اخلاقی این درس با شماست***

ماجرای آزمون استخدام !!

 دوستان ٬ چندی پیش نوشته ای از مهندس درویشی بدستم رسید که خواندنش خالی از لطف نیست . 

 

 

یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت. پرسش این بود :
شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن بر گزینید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید:
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما
نیز کمی فکر کنید ....


...

..

.

قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً او جان شما را نجات داده و این فرصتی است که می‌توانید جبران کنید. اما شاید هم
بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود :
سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس می‌مانیم.
پاسخی زیبا و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می‌پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی‌کند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت ها و مزیت‌های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می‌توانیم چیزهای بهتری بدست بیاوریم.
تحلیل فوق را می‌توانیم در یک چارچوب علمی‌تر نیز شرح دهیم: در انواع رویکردهای تفکر، یکی از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبی است که در مقابل تفکر عمودی یا سنتی قرار می‌گیرد.
در تفکر سنتی، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدودیت‌های محیطی خود، استفاده می‌کند و قادر نمی‌گردد از زوایای دیگر محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل کند.
تفکر جانبی سعی می‌کند به افراد یاد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنت شکنی کرده، مفروضات و محدودیت ها را کنار گذاشته، و از زوایای دیگری و با ابزاری به غیر از منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه کنند.
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیت‌های خود را ببخشیم می‌توانیم چیزهای بهتری بدست بیاوریم.شاید خیلی از پاسخ‌دهندگان به این پرسش، قلباً رضایت داشته باشند که ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را به دست آورند. بنابراین چه چیزی باعث می‌شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند.
دلیل آن این است که به صورت جانبی تفکر نمی‌کنند. یعنی محدودیت ها و مفروضات معمول را کنار نمی‌گذارند. اکثریت شرکت‌کنندگان خود را در این چارچوب می‌بینند که باید یک نفر را سوار کنند و از این زاویه که می‌توانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فکر نکرده‌اند. 

 

منتظر نظرات محبت آمیز شما هستم.

 

وقتی بمب های اتمی را تست می کنند

 

 

از سال ۱۹۴۵ تقریبا ۲ هزار آزمایش اتمی در نقاط مختلف دنیا انجام شده است. بیشتر آنها بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ میلادی بوده اند. با هر آزمایش جدید، بشر راه های بهتری برای ساخت سلاح های اتمی مخرب تر و کشنده تر پیدا کرده است. ‏

تازه از دهه ۹۰ بود که بشر تلاش کرد توسعه سلاح های اتمی و آزمایش های هسته ای را محدود کند. هرچند این آزمایش ها هنوز هم ادامه دارد. ‏

 
مجموعه ای از تصاویر منتخب این آزمایش های هسته ای که طی سی سال توسط سایت Atlantic the   جمع آوری شده است. این تصاویر در عین حال که زیبا هستند نشان دهنده قدرت فوق العاده بالای تخریبی سلاح های اتمی هستند. ‏
 

 

لینک عکسهای آزمایش های بمب های اتمی به لینک زیر مراجعه نمایید: 

 http://www.theatlantic.com/infocus/2011/05/when-we-tested-nuclear-bombs/100061

عکس هایی از هواپیمای ملک عبدالله !!!

 

ملک عبدالله پادشاه عربستان یا بقول خودشان خادمین الحرمین الشریفین ٬یکی از پولدارترین انسانهای موجود در کره خاکی است ٬ هواپیمایی دارد که در لینک زیر می توانید چند عکس از داخل هواپیما ببینید . 

به نظر شما آیا واقعاْ خادمین الحرمین الشریفین این چنین باید باشند؟ 

 

 

برای دیدن عکس ها اینجا را کلیک کنید.

چهار اصل زرتشت

 

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟

گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم 

عجب برجی !!!!

به نظر من وحشتناکه ٬ به نظر شما چی؟؟؟   

 

 

 

 

لینک عکس با کیفیت اینجا را کلیک کنید.

دو تن از قویترین مردان ایران متهم به ضرب و شتم !!!!!!!!!

 

حتماْ شنیده ایدکه در ماه های اخیر دو تن از قویترین مردان ایران متهم به ضرب و جرح مردم می باشند٫ حتی یکی از ایشان در مصاحبه در برنامه ای بنام قویترین مردان ایران گفته اند : در موقعیت دعوا قرار نمی‌گیریم. اصلا کسی با ما درنمی‌افتد که دعوایمان بشود. مثلا خود شما می‌آیید با من دعوا کنید؟ مسلما نمی‌آیید. می‌دانید که نباید با این آدم‌ها دعوا کرد. برای همین ما کمتر از آدم‌های عادی تو موقعیت دعوا هستیم. ما آن‌قدر توی تمرینات زور می‌زنیم که دیگر هیچ زوری برایمان نمی‌ماند تا دعوا کنیم! ما همیشه دنبال این هستیم که مردمدار باشیم. این مردمداری به نفع خودمان تمام می‌شود٫ حال قضاوت با شما ست .  


 

 

 

لینک خبر :http://www.ayandenews.com/news/27424 

داستان نکته دار ۴

 اثبات وجود خدا به روش آرایشگری!!! 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد٬ فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

داستان نکته دار ۳

 

پند لقمان  

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من  می توانم این کارها را انجام  دهم؟

لقمان جواب داد :

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .  

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .  

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

 

 

 

نحوه محاسبه بهای برق در مناطق مختلف

 

 

 مناطق گرمسیر کشور به چهار گروه گرمسیر1، گرمسیر2، گرمسیر3 و گرمسیر4 منطقه بندی شده اند.

هر کدام از این مناطق چهارگانه نیز دارای محدوده های زیرپوشش چندگانه ای براساس دوره زمانی گرما به شرح زیر هستند:

مناطق گرمسیر 1
- تمام شهرهای استان های خوزستان، بوشهر و هرمزگان و شهرستان های چابهار و کنارک با دوره زمانی اول فروردین ماه تا پایان آذرماه (9 ماه)

- شهرستان های دوگنبدان و لیکک با دوره زمانی شانزدهم فروردین ماه تا پانزدهم آبان ماه (7 ماه) - شهرستان های جیرفت، کهنوج، قلعه گنج، عنبرآباد، رودبار جنوب، منوجان و بخش فاریاب با دوره زمانی اول فروردین ماه تا پایان مهرماه (7 ماه)

- شهرستان های مهران، دهلران و نیک شهر با دوره زمانی اول اردیبهشت ماه تا پایان مهرماه (6 ماه)
- شهرستان های لار و لامرد با دوره زمانی اول تیرماه تا پایان شهریورماه (3 ماه )

تعرفه ماه های گرم در مناطق گرمسیر 1 براساس پله های مصرف هفت گانه زیر محاسبه می شود:
پله اول: صفر تا 1000 کیلووات ساعت در ماه: 100 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله دوم: مازاد بر 1000 تا 2000 کیلووات ساعت در ماه: 110 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله سوم: مازاد بر 2000 تا 3000 کیلووات ساعت در ماه: 120 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله چهارم: مازاد بر 3000 تا 3500 کیلووات ساعت در ماه: 500 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله پنجم: مازاد بر 3500 تا 4500 کیلووات ساعت در ماه: 950 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله ششم: مازاد بر 4500 تا 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1150 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله هفتم: مازاد بر 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1350 ریال به ازای هر کیلووات ساعت

به گفته "محمد بهزاد" معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی، تعرفه های این مناطق به گونه ای است که در شرایط عادی 72 درصد مشترکان ماهانه به طور متوسط 133 هزار ریال و 90 درصد مشترکان ماهانه به طور متوسط 210 هزار ریال برای صورت حساب برق پرداخت خواهند کرد که برای مصارف تا سه هزار کیلووات ساعت در ماه قیمت های بسیار مناسبی است.

مناطق گرمسیر 2
- شهرستان های دهدشت، شهداد، شاهماران، بم، فهرج و ایرانشهر با دوره زمانی اول اردیبشت ماه تا پایان مهرماه (6 ماه)
- شهرستان های لار و لامرد با دوره زمانی ماه های اردیبهشت، خرداد و مهر (3 ماه)
- شهرستان زابل با دوره زمانی اول خردادماه تا پایان شهریورماه (4 ماه)

تعرفه ماه های گرم در مناطق گرمسیر 2 براساس پله های مصرف هفت گانه زیر محاسبه می شود:
پله اول: صفر تا 1000 کیلووات ساعت در ماه: 220 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله دوم: مازاد بر 1000 تا 2000 کیلووات ساعت در ماه: 500 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله سوم: مازاد بر 2000 تا 3000 کیلووات ساعت در ماه: 850 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله چهارم: مازاد بر 3000 تا 3500 کیلووات ساعت در ماه: 1050 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله پنجم: مازاد بر 3500 تا 4500 کیلووات ساعت در ماه: 1250 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله ششم: مازاد بر 4500 تا 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1350 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله هفتم: مازاد بر 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1450 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پیش بینی می شود صورت حساب 72 درصد مشترکان این مناطق به طور متوسط 121 هزار ریال در ماه و 91 درصد نیز 220 هزار ریال در ماه باشد.

مناطق گرمسیر 3
- شهرستان های گیلانغرب، سرپل ذهاب، قصرشیرین، نفت شهر، قیر، کارزین و فراشبند و دهستان های سرقلعه و جگیران با دوره زمانی اول اردیبهشت ماه تا پایان مهرماه (6 ماه)
- شهرستان پلدختر با دوره زمانی اول تیرماه تا پایان شهریورماه (3 ماه)
- شهرستان های گنبد، کلاله، مینودشت و آق قلا با دوره زمانی اول خردادماه تا پانزدهم شهریورماه (5/3 ماه)
- شهرستان زابل با دوره زمانی ماه های اردیبهشت و مهر (2 ماه)
تعرفه ماه های گرم در مناطق گرمسیر 3 براساس پله های مصرف هفت گانه زیر محاسبه می شود:
پله اول: صفر تا 1000 کیلووات ساعت در ماه: 250 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله دوم: مازاد بر 1000 تا 1500 کیلووات ساعت در ماه: 650 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله سوم: مازاد بر 1500 تا 2000 کیلووات ساعت در ماه: 1150 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله چهارم: مازاد بر 2000 تا 3500 کیلووات ساعت در ماه: 1250 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله پنجم: مازاد بر 3500 تا 4500 کیلووات ساعت در ماه: 1350 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله ششم: مازاد بر 4500 تا 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1450 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله هفتم: مازاد بر 6000 کیلووات ساعت در ماه: 1550 ریال به ازای هر کیلووات ساعت

معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی پیش بینی کرده است: 70 درصد مشترکان این مناطق ماهانه به طور متوسط 87 هزار ریال و 90 درصد نیز ماهانه به طور متوسط 175 هزار ریال بابت صورت حساب برق مصرفی پرداخت کنند ضمن آنکه یک پله صرفه جویی در مصرف برق مشترکان این مناطق صورت حساب مصرفی را از 175 هزار ریال به 137 هزار ریال و دو پله صرفه جویی هزینه پرداختی را تا 11 هزار ریال کاهش خواهد داد.

مناطق گرمسیر 4
- شهرستان های دره شهر، آبدانان، نورآباد، خشت، کمارج، کازرون، داراب، جهرم و طبس با دوره زمانی اول خردادماه تا پایان شهریورماه (چهار ماه)
- شهرستان های جعفرآباد، پارس آباد، اصلاندوز، بیله سوار و ازگله با دوره زمانی اول تیرماه تا پایان شهریورماه (سه ماه)
- تمام شهرستان های استان گلستان به استثنای شهرستان های گنبد، کلاله، مینودشت و آق قلا با دوره زمانی اول خردادماه تا پانزدهم شهریورماه (5/3 ماه)
- بافق و قم با دوره زمانی اول خردادماه تا پایان مردادماه (3 ماه)
- گرمسار، کاشان، آران و بیدگل، خور و بیابانک با دوره زمانی ماه های تیر و مرداد (2 ماه)
- تمام شهرستان های استان گیلان به استثنای ماسوله، دیلمان و جیرنده با دوره زمانی پانزدهم خردادماه تا پانزدهم شهریورماه (3 ماه)
- تمام شهرستان های استان مازندران به استثنای بلده، رینه، کجور، محمدآباد، کیاسر، مرزن آباد، کلاردشت و آلاشت با دوره زمانی پانزدهم خردادماه تا پانزدهم شهریورماه (3 ماه)
تعرفه ماه های گرم در مناطق گرمسیر 4 براساس پله های مصرف هفت گانه زیر محاسبه می شود:
پله اول: صفر تا 100 کیلووات ساعت در ماه: 240 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله دوم: مازاد بر 100 تا 200 کیلووات ساعت در ماه: 280 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله سوم: مازاد بر 200 تا 300 کیلووات ساعت در ماه: 500 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله چهارم: مازاد بر 300 تا 400 کیلووات ساعت در ماه: 800 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله پنجم: مازاد بر 400 تا 500 کیلووات ساعت در ماه: 1150 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله ششم: مازاد بر 500 تا 600 کیلووات ساعت در ماه: 1500 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله هفتم: مازاد بر 600 کیلووات ساعت در ماه: 1800 ریال به ازای هر کیلووات ساعت

در صورت رعایت الگوی مصرف، حدود 70 درصد مشترکان این مناطق به طور متوسط ماهانه حدود 100 هزار ریال و 92 درصد مشترکان نیز ماهانه به طور متوسط 239 هزار ریال صورت حساب دریافت خواهند کرد.

بر اساس اعلام مسئولان وزارت نیرو، الگوی مصرف برق در ماه های گرم مناطق گرمسیر 1 ماهانه سه هزار کیلووات ساعت، مناطق گرمسیر 2 ماهانه دو هزار کیلووات ساعت در ماه، مناطق گرمسیر 3 ماهانه یکهزار کیلووات ساعت در ماه و مناطق گرمسیر 4 ماهانه 500 کیلووات ساعت در ماه تعیین شده است.

این میزان برای مناطق عادی و ماه های غیر گرم مناطق گرمسیر ماهانه 300 کیلووات ساعت خواهد بود.
در مجموع قیمت هر کیلووات ساعت برق مصرفی در مناطق گرم به طور متوسط 151 ریال است که کمتر از یک سوم تعرفه مناطق عادی محسوب می شود.

تعرفه مناطق عادی و ماه های غیر گرم مناطق گرمسیر نیز براساس پله های مصرف هفت گانه زیر محاسبه می شود:
پله اول: صفر تا 100 کیلووات ساعت در ماه: 300 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله دوم: مازاد بر 100 تا 200 کیلووات ساعت در ماه: 350 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله سوم: مازاد بر 200 تا 300 کیلووات ساعت در ماه: 750 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله چهارم: مازاد بر 300 تا 400 کیلووات ساعت در ماه: 1350 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله پنجم: مازاد بر 400 تا 500 کیلووات ساعت در ماه: 1550 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله ششم: مازاد بر 500 تا 600 کیلووات ساعت در ماه: 1950 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
پله هفتم: مازاد بر 600 کیلووات ساعت در ماه: 2150 ریال به ازای هر کیلووات ساعت
متوسط تعرفه مصرف برق برای مشترکان خانگی مناطق عادی از هر کیلووات ساعت 450 ریال در سال گذشته به 485 ریال در هفت ماهه نخست سال جاری اصلاح شده ضمن آنکه الگوی مصرف نیز در این دوره از ماهانه 200 کیلووات ساعت به 300 کیلووات ساعت افزایش یافته است.

براساس محاسبه انجام شده، پیش بینی می شود صورت حساب های 70 درصد مشترکان بخش خانگی در مناطق عادی فقط ماهانه شش هزار و 750 ریال و 90 درصد مشترکان ماهانه حدود 10 هزار ریال در مقایسه با صورت حساب های ماهانه در سه ماهه پایانی سال گذشته افزایش یابد ضمن آنکه صورت حساب های جدید در صورت رعایت الگو و مدیریت مصرف، ارزان خواهد بود و باید مشترکان مراقب مصارف خود باشند زیرا قیمت هر کیلووات ساعت برق برای مشترکان پرمصرف تا قیمت دو هزار و 150 ریال به ازای هر کیلووات ساعت نیز قابل افزایش است.

در فصول سرد سال که الگوی مصرف مشترکان بخش خانگی در مناطق عادی 200 کیلووات ساعت در ماه است، 30 کیلووات ساعت برای روشنایی، 70 کیلووات ساعت برای مصرف برق یخچال و فریزر، 30 کیلووات ساعت مصرف برق تلویزیون، یارانه و لوازم صوتی و 70 کیلووات ساعت نیز برای مصارف سایر لوازم ازجمله ماشین لباسشویی، جاروبرقی و ... برای هر خانوار عادی لحاظ می شود اما در فصول گرم 100 کیلووات ساعت نیز برای مصارف لوازم سرمایشی به الگوی ماهانه مصرف افزوده می شود.

پله های مصرف نیز به گونه ای طراحی شده است که مشترکان می توانند با مدیریت مصرف در پله های پایین مصرف قرار گرفته و هزینه کمتری برای صورت حساب برق پرداخت کنند.  

 

جنین دو سر در زاهدان

 

 

  

تولد جنین 2 سر در زاهدان

به گزارش سرویس اجتماعی برنا، لیلا کلبعلی متخصص زنان و زایمان بیمارستان نبی اکرم زاهدان اظهار داشت: این جنین دختر به دلیل بزرگ تر بودن دست ها نسبت به پاها باز بودن ستون فقرات، باز بودن پشت سر و بیرون بودن مغز و چسبیدن 2 سر به یک بدن، به صورت سزارین از رحم مادر خارج شد.
وی ادامه داد: به علت بدحال شدن مادر، پزشکان مجبور به سزارین پیش از موعد شدند.
وی افزود: این جنین برای انجام آزمایشات بیشتر به معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان منتقل شد.

وی عوامل محیطی، ژنتیکی، مصرف خودسرانه دارو را از علت های تولد چنین نوزادان و جنین هایی عنوان کرد و از مادران خواست مراقبت های پیش از بارداری و هنگام بارداری را هرگز از یاد نبرند.

لینک خبر:                                                                                   

http://negin.asia/index.php?cGFnZT1uZXdzU3RvcnkmdD1qJm5ld3M

9MjA1NjU=97a57645a3f0e1518f8c9f4d340d4c4f

 

 

باشو٬ غریبه کوچک !!!!!

 

 

بازیگر فیلم بیضایی، سیگار می‌فروشد

  باشو، غریبه کوچک" امروز 36 ساله است و از سر بیکاری سیگار می فروشد. پسرک اهوازی دیروز، با آنهمه شهرتی که برای بازی در یک فیلم آن هم در غربت کسب کرد این روزها در زادگاهش غریبه استعدنان عفراویان همان باشو، غریبه کوچک است با همان رنگ رخساری که اگر در کنار دختر و پسر نایی، زن گیلگی قرارش دهی می فهمی که نشانی است از آفتاب تیز خوزستان. سال 69 بود که باشو به دنبال بمباران هوایی و کشته شدن پدر و مادرش به درون کامیونی ‌پرید و از زادگاهش در جنوب کشور ‌گریخت و وقتی از کامیون پیاده شد، خود را در شمال کشور یافت و تازه این شد به زندگی جدیدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گیلکی.   

کودک سیه چرده دیروز، امروز 36 سال سن دارد. دیگر لازم نیست مانند بهرام بیضایی کل خوزستان را بگردی و عاقبت در محله لشکرآباد اهواز پسرکی را در سایه‌روشن کوچه ببینی که تا تو را می بیند بخندد و فرار کند چون شبیه او و خانواده اش نیستی و حرف نمی زنی. امروز 20 سال از زمانی که فیلم باشو، غریبه کوچک روی پرده سینماهای ایران و جهان رفت و همه آن را تحسین کردند می گذرد. حالا می توانی در همان فلکه لشکر آباد، روبروی تابلو دانشگاه در میان دستفروشان باشو را ببینی که هنوز هم در وجودش ترس و دلهره دارد. اما دلهره اش نه از جنگ و نه از دست دادن خانواده اش بلکه از ماموران شهرداری و اینکه باید برای چندمین بار پله های اداره اجرائیات را بالا و پایین بدود تا بساط سیگار فروشی اش را پس بگیرد. چون از آن سال که باشو در اوج محبوبیت بود و حتی مهرش در دل خانواده هایی از گوشه و کنار ایران نشست، سالها می گذرد. بیکاری یقه باشو را هم گرفته و دیگر مزرعه ای نیست که با نابی و بچه هایش روی آن کار کند... حتی با برگشتن شوهر نایی هم اوضاع فرقی نمی کند. به همین دلیل مدتهاست به شورای شهر اهواز می رود تا برایش کار پیدا کنند. باشو( عدنان عفراویان)، غریبه کوچک اهوازی سینمای ایران با کمک کارگردان فیلمش یک بار خوش درخشید اما چون حرفه و خاستگاه اجتماعی اش چیز دیگری بود، دیگر نتوانست فرصت حضور روی پرده سینما را به دست بیاورد و به تدریج تنها به یک خاطره تبدیل شد. اکنون باشو که نامش نوستالوژی دوران بچگی و دلهره جنگ را برایمان تداعی می کند، با مادرش در یک خانه اجاره ای در اهواز زندگی می کنند.  

 

عدنان می گوید: "من هم مثل خیلی از نوجوانانی که برای اولین بار در سینما حضور پیدا کردند و شاهکاری را خلق کردند و بعد رها و تنها شدند برای مدتی افسرده و گیج شده بودم." اگر دیروز پای باشو از جنوب به شمال کشور باز شد و محبوبیتش نه تنها در دل خانواده گیلکی که در جهان پیچید، اما امروز پایان راه پسرک اهوازی با وجود آن همه سر شناسی درغربت به سیگار فروشی در زادگاهش منتهی شده است و دیگر در شهر خودش هم غریبه ای کوچک است. باشویی که به گفته بهرام بضایی، کارگردان فیلم باشو؛ "قرار بود مردم را به پذیرش بچه‌های جنگ‌زده و یتیم‌شده تشویق کند و کاربرد اجتماعی معینی داشته باشد." شاید هنوز هم نایی نمی داند چطور باید با آن لهجه عمیق گیلکی اش کلمه "مرغانه" را برای باشو بازگو کند . . . ! اگر در میان کسانی که در اهواز بساط کرده اند، باشو را دیدی نپرس حال بیضایی و نایی چطور است. چون نه تنها خبری از آنها ندارد بلکه داغ دلش را برای دوباره دیدن نایی و بچه هایش، بیضایی و شوهر نایی تازه می کنی.

چند داستان نکته دار ۲ !!!!

 شایعه 

میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم ! !! 

 

چند داستان نکته دار!!!!!

دوستان سلام 

از امروز تصمیم گرفتم چند داستان کوتاه و آموزنده را خدمت شما سروران ارایه نمایم . 

خوشحال می شوم که برداشتهای شخصی خود را از این داستانها برایم در قسمت نظرات بنویسید.  

 

۱-  

چرا؟؟؟؟؟ 

مردی در کنار رودخانه‌ای ایستاده بود.

ناگهان صدای فریادی را ‌شنید و متوجه ‌شد که کسی در حال غرق شدن است.

فوراً به آب ‌پرید و او را نجات ‌داد...

اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب ‌پرید و دو نفر دیگر را نجات ‌داد!

اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک می‌خواستند ‌شنید ...!

او تمام روز را صرف نجات افرادی ‌کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانه‌ای مردم را یکی یکی به رودخانه می‌انداخت...!  

 

تعاریف بزرگان از زنان

دختران 2 دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند وفورا ازدواج میکنند  و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند   (شاو)

 

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید   (تواین)

 

 

 

با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید  ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید   (وایلد)

 

 

 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند  (ولتر)

 

 

از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند   ( دیل کارنگی)

 

ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید  (سامبرست)
 

زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد   (ویکتور هوگو)

 

 

در زندگی یک مرد 2 روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد   (ویکتور هوگو)

 

 

 

نگهبان زن زشتی اوست   (مثل عربی)

 

هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید   (برنارد شاو)

 

راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد   (پوشکین)

 

 

مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از 2گوش وارد و از دهان خارج می کنند   (برنارد شاو)

 

زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند   (برنارد شاو)

 

گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد   (چگورا)

 

 


زنها فقط 2روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز 
مرگ   (برنارد شاو)

 

زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست   (گالیله)

 

 

اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است   (داوینچی)

 

 

اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند   (دیکنز)

 

برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد   (چاپلین)

 

اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد   (ضرب المثل سوئدی)

 

 

مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت   (برنارد شاو)

 

و در آخر

 

 ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر.....!!!

چنگیز خان و شاهین

 

 

  

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. اما با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند. بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در آید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه – معجزه! – رگه ی آبی دید که از روی سنگی جلویش جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت. چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پرش کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به اوبی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند. این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. جریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند: «یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.» و بر بال دیگرش نوشتند: 

  

«هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.»

همه ما آدم ها .............


همه ما خودمان را چنین متقاعد میکنیم که زندگی بهتری خواهیم داشت اگر:

شغلمان را تغییر دهیم

مهاجرت کنیم

با افراد تازه ای آشنا شویم

ازدواج کنیم

فکر میکنیم،‌ زندگی بهتر خواهد شد اگر:

ترفیع بگیریم

اقامت بگیریم

با افراد بیشتری آشنا شویم

بچه دار شویم

و خسته میشویم وقتی:

می بینیم رییسمان نمی فهمد

زبان مشترک نداریم

همدیگر را نمی فهمیم

می‌بینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند

بهتر است صبر کنیم ...

با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که :

رییسمان تغییر کند، شغلمان را تغییر دهیم

به جای دیگری سفر کنیم

بدنبال دوستان تازه ای بگردیم

همسرمان رفتارش را عوض کند،یک ماشین شیکتر داشته باشیم، بچه هایمان ازدواج کنند،

به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم....

حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.

اگر الآن نه، پس کی؟

زندگی همواره پر از چالش است.

بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم.

خیالمان میرسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود که موانعی که سر راهمان هستند، کنار بروند:

مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم، کاری که باید تمام کنیم،

زمانی که باید برای کاری صرف کنیم، بدهی‌هایی که باید پرداخت کنیم و ...

بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود!

بعد از آنکه همه اینها را تجربه کردیم، تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آنها را موانع می‌شناسیم

 

این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود ندارد.

خوشبختی، خودٍ همین جاده است.. پس بیایید از هر لحظه لذت ببریم.

 برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم:

در انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن، افزایش وزن، شروع به کار، مهاجرت، دوستان تازه، ازدواج، شروع تعطیلات، صبح جمعه، در انتظار دریافت وام جدید، خرید یک ماشین نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاییز و زمستان، اول برج، پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون، مردن، تولد مجدد و...

خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.

هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد.

زندگی کنید و از حال لذت ببرید.

 

و اما ............

 

اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1. پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید..

2. برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.

3. آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟

4. آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.

نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟

نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد..

 روزهای تشویق به پایان میرسد!

نشانهای افتخار خاک می گیرند!

برندگان به زودی فراموش میشوند!

اکنون به این سؤالها پاسخ دهید:

1. نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید.

2. سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید.

3. افرادی که با مهربانیهایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیده‌اند، به یاد بیاورید.

4. پنج نفر را که از هم صحبتی با آنها لذت میبرید، نام ببرید. حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟

افرادی که به زندگی شما معنی بخشیده‌اند، ارتباطی با "ترین‌ها" ندارند، ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبرده‌اند ....

آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند، همانهایی که در همه شرایط، کنار شما میمانند ...

کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است.

شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمیدانید؟

اجازه دهید کمکتان کنم.

شما در زمره مشهورترین نیستید...،

شما از جمله کسانی هستید که برای راهنمایی من همت می کنید.