قانون /حقوق/وجدان

بعضي ها مي گويند حق امري روشن است و هر وجداني آن را دريافت مي كند. به بيان ديگر اين نيست كه مثلا كسي كه ناحق مي گويد وجدانش هم با او همراه است .با همين ديدگاه معمولا آراي صادره حقوقي در اكثر كشورها را وقتي مي بينيم حس مي كنيم با برداشت ضمير ناخودآگاه هماهنگي دارد.به فرض اگر كسي از كسي مالي مي برد طبيعي است كه قانون او را به استرداد محكوم مي كند .يا در باب قصاص  كه به زيبايي در قرآن آمده است و طبيعي است كه با عقل جور است.

البته قصاص به اين مفهوم نيست كه عفو بد است بلكه عفو زيباست اما امري اختياري است و همين آن را زيبا مي كند كه فردي با اينكه حقي دارد آن را مي بخشد.

ديروز دادگاه تروريست مسيحي نروژي را دنبال مي كردم .قاضي مي گفت حداكثر زندان در نروژ ۲۱ سال است .يعني اين اقا براي ۱۰۰ نفري كه كشته بايد به ازاي هر كدام تقريبا ۸۰ روز زندان برود!هر چه فكر كردم نفهميدم ! اصلا با عقلم جور نيامد .حس مي كنم قانون مجازات اسلامي واقعا متناسب با عقلانيت و اينگونه قوانين واقعا دور از عقلانيت است.بعيد نيست از اين پس در اين گونه كشورها طرف با خيال راحت بيايد و قيد ۲۱ سال را بزند و هر كاري خواست بكند .

به قول لاتها اگر بدخواه مدخواه داريد برایش ويزاي نروژ بگيريد و يكي رابفرستيد كه آنجا خودش و خاندانش را قتل عام كند و بعد  از ۲۱ سال برگردد حق و حسابش را بگيرد !

البته باز نفهميدم اگر تروريست جزايش اين است پس چرا براي تروريستها در افغانستان ،هم خودشان ، هم محله شان ،هم كاروانهاي عروسي كه اشتباهي از آن طرف ها رد مي شوند خونشان مباح است؟

دوستان مثل من احساسي نباشند و با منطق توضيح بدهند كه واقعا اين حكم و اين قانون كه در كشوري صاحب ادعا وضع شده و مي شود منطقي و عقلاني است يا خير ؟فكر مي كنم موضوع خوبي براي مباحثه باشد.

بهانه اي براي آپديت وبلاگ !

معمولا نوروز قبل از انتخابات مجلس كانديداهاي انتخابات رو مي شوند! يكي از سايت هاي خبري معروف  استان بوشهر كه معمولا اخبار خود را روي تلفن هاي همراه پيامك مي كند دو روز پيش تيتر زده بود:كانديداهاي احتمالي انتخبات مجلس در استان بوشهر .من اصلا توجهي نكردم چون فرصتش  نبود كه به اينترنت سر بزنم و اسامي را ببينم و از طرفي  خودم كانديداهاي احتمالي و حتي قطعي را مي دانستم چه كساني هستند .دقايقي بعد سيل پيامك دوستان سرازير شد كه اسم مهدي يوسفي هم در ليست است.تعجب كردم چون دو سالي مي شود كه حتي در مراسم فاميل هم نمي رسم شركت كنم چه رسد به به مراسم ختم شهرها و روستاهاي ديگر (كه از علائم كانديداتوري در استان بوشهر است!).فعاليت نوشتاري هم نداشته ام كه نمونه ي آن همين وبلاگ است كه ديگر به تاريخ سپرده شده و به قول يكي از دوستان لطيف به فصلنامه تبديل شده است!

به جنوب نيوزپيامي فرستادم و اعلام كردم كه اصلا نيت کاندیداتوری هم ندارم .واقعيت اين است كه علاقه اي به كار سياسي ندارم و سري قبل هم نيتم سياسي نبود و به همين دليل هم رفتار سياسي نكردم )كه اگر مي كردم نتايجش فرق مي كرد.حس مي كنم خدمت در جبهه ي اقتصادي اگر با نيت واقعي خدمت باشد ارزشش از همه ي كارهاي ديگر براي امروز كشور بيشتر است .

خشكسالي و لزوم مديريت بحران در سطح ملي

قبلا يك بار نوشته بودم كه اكثر ما وقتي به كودكي مان مي انديشيم خاطرات باران هاي مكرر و جاري شدن سيل و رودهاي خروشان جزئي از آن است.بعدها متوجه شديم كه ايران اصالتا جزو كشورهاي خشك كره ي زمين بوده و هست.يعني تازه آن بارانها كه به ياد داريم هم در استانداردهاي يك كشور خشك مي گنجيده است.

اين روزها اما ديگر نه از آن رودها خبري هست و نه از باران هاي سيل آساي پاييز و زمستان.از طرفي جمعيت به شدت افزايش يافته است.سابقا قطعا خشكسالي پيش مي آمده و مردم هم خود را با آن تطبيق مي داده اند .نمونه ي آن وجود قناتها در جاهاي مختلف كشور براي مديريت انتقال و توزيع آب است اما چرا امروزه ديگر نمي توان به سادگي آن را مديريت كرد شايد يكي از دلايلش افزايش چگالي جمعيت در نقاطي است كه با بحران مواجهند.

در ساليان گذشته برداشت آب براي مصارف كشاورزي به شدت افزايش يافته و روش هاي آبياري هم متاسفانه سنتي بوده و هست.خود ما كه تازه صنعت هستيم هنوز براي آبياري صدها هكتار فضاي سبز از روش هاي نيمه صنعتي استفاده مي كنيم و هدر رفت آب را به اشكال مختلف داريم.

از اينها كه بگذريم الگوي مصرف علاوه بر بخش  كشاورزي در مصارف شهري هم بسيار فراتر از حدود و ميانگين هاي تعريف شده براي مناطق خشك است.

اين روزها همه جا بحث مديريت مساله خشكسالي مطرح است اما متاسفانه اين مديريت به صورت واحد نيست.بنده فكر مي كنم شايسته است كه ستاد مديريت اين بحران به صورت ملي تشكيل و در استان ها هم زيرشاخه ها فعال شوند تا بتوان اثرات اين بحران را كاهش داد.

به عنوان مثال جهاد كشاورزي طبيعتا بايد از ابتداي سال مانع كشت ارقام پرمصرف شود و يا اينكه ميزان سطوح زير كشت را مديريت كند تا كشاورزان در ميانه ي كار با كم آبي مواجه نشوند .در آن صورت هم آب هدر رفته است هم محصول به دست نيامده و هم كشاورز ضرر سنگين مالي ديده است.يا مثلا سازمان های  آبفای استان ها براي آبرساني به شهرها علي القاعده از هم اكنون بايد اقدامات كنترلي و مراقبتي را آغاز كنند.بيمه ها بايد كشاورزان را بيمه كنند و مراكز پژوهشي و تحقيقاتي روش هاي مديريت اين بحران را بررسي كرده و راهكار ارائه دهند.میزان دام در مراتع هم باید کاهش چشمگیر یابد.با اين وصف ديگر نمي توان گفت متولي مديريت اين بحران وزارت جهاد يا وزارت نيروست.بلكه مساله عمومي است و جنبه هاي متعدد اجتماعي و اقتصادي دارد.

پيشنهاد روشن بنده اين است كه وزارت كشور (و به تبع آن استانداری ها)متولي شود و موضوع را در حد مسائل كلان (مانند آنچه در مورد هدفمندي يارانه ها انجام دادند) مديريت نمايد.قطعا پيشگيري بهتر از درمان است و اگر دير نشده باشد يقينا زود هم نيست.نبايد منتظر بمانيم كه تابستان برسد.

 

مختارنامه/ميرباقري /شريفيان و لالايي بوشهري

فكر مي كنم سال ۸۲ بود كه روزي محسن شريفيان هنرمند موفق بوشهري به بنده گفت توقع دارد از اثر جديدش كه پژوهشي در موسيقي آئيني بوشهر است حمايت شود.هماهنگي هاي لازم انجام شد و در حد بضاعت آن روز ۵۰ يا ۱۰۰ نسخه(ترديد از بنده است) از كتاب مذكور با عنوان (اهل ماتم) خريداري كرديم.فرصت مطالعه كتاب پيش نيامد تا سال ۸۵ كه همسرم براي تحقيقي دانشجويي پيگير منابع شعر و ادبيات جنوب بود و لذا اهل ماتم را هم از قفسه بيرون آورد.فرصتي شد كه مطالعه كنم و در كنار آن سي دي صوتي ضميمه كتاب را هم بشنوم .محسن شريفيان هر جا مطلبي نوشته بود به يك شماره فايل صوتي در سي دي ضميمه كتاب آدرس داده بود.يكي از نواهاي آن همين لالايي خانم صديقه بحراني بود كه اين روزها از مختارنامه پخش مي شود و من هم امشب هنگام پخش سريال آن را شنيدم.البته براي بوشهريها و آنان كه مادران خوش صدايي داشته اند اين نوا جديد و غريبه نيست اما انعكاس موسيقي محلي هر قومي در سطح ملي مايه ي غرور است. 

پس از پايان فيلم هر چه تلاش كردم در ميانه ي تيتراژ شلوغ و اسامي متعدد نامي از شريفيان ببينم موفق نشدم اما از اينكه  ميرباقري مانند كارهاي كم نظير قبلي اش تيتراژ موثر و ماندگاري را انتخاب كرده لذت بردم چه اينكه در فيلم امام علي ع هم موسيقي فيلم تا مدتها ورد زبان مردم بود.

متاسفانه موفق نشده ام مختارنامه را به جز قسمت اخير ببينم ولي متوجه شدم كه بسيار حرفه اي ساخته شده است.قبلا در مورد شخصيت مختار مطالب متناقضي شنيده بودم و مايلم بدانم ميرباقري كدام روايت را تاييد كرده و فيلم را چگونه و با چه قضاوتي به پايان مي برد.باز خدا امواتشان را بيامرزد كه جمعه شب ها پخشش مي كنند كه از اين پس بتوانيم ببينيم.

فرصتي بزرگ براي حل معضلي قديمي

به عنوان فردي كه حدود ۲۰ سال است اوضاع و احوال اقتصادي مملكت را روزانه دنبال مي كنم و به كشورهاي ديگر جهان هم كمابيش سر زده ام از اين كه قرار است  مصرف منابع در كشور مديريت شود و از بي بندو باري فعلي اقتصادي و استفاده ي اسراف گونه از منابع انرژي و ساير منابع جلوگيري شود خوشحالم.البته مي دانم اين كار بزرگ مثل هر كار اساسي ديگر در كوتاه مدت آثار جانبي دارد اما معتقدم اگر همه بدون توجه به گرايش هاي سياسي خود براي عبور كشور از دورباطل خريد و مصرف سرسام آور انرژي ،از اين طرح حمايت كنند به زودي نتايج مثبت آن را خواهيم ديد.معتقدم چون پاي منافع همه ي مردم و نسل هاي بعدي  در ميان است  همراهي با دولت در اجراي اين طرح برهمه واجب است.باور كنيم كه در هيچ جاي دنيا اسراف به اندازه ي كشور ما نيست و هيچ راه حلي جز واقعي شدن قيمت ها براي حل اين مشكل بزرگ وجود ندارد.بدون واقعي شدن قيمت ها(و به تبع آن اصلاح رفتارهاي مصرفي) هزاران سمينار و جلسه و كتاب در مورد بهره وري و توليد و اشتغال و رشد اقتصادي بي فايده است.

سرفراز باشي استان من ،بوشهر !

از سال ۸۶ كه تعهدات سفر دولت به استان بوشهر مصوب شد تا همين هفته ي گذشته معلوم نبود سرنوشت آنها چه مي شود.پروژه هاي متعدد زيربنايي با مبالغي بالغ بر ۱۰۰۰ ميليارد تومان در تعهدات وزارت نفت گنجانده شده بود اما در پيچ و خم اداري و بي پولي به جز ۲۵ ميليارد تومان مابقي زمين مانده بود.پس از كش و قو سهاي فراوان و با تلاش قابل تقدير مديريت سازمان منطقه ويژه و نمايندگي ولي فقيه در استان بوشهر و ساير مسئولين بالاخره فرآيند انجام كار كاملا شفاف شد و ديگر مساله اي جز اجرای پروژه باقي نمانده است.در اين ميان سهم جم با ۱۶۱ ميليارد تومان قابل توجه و البته با عنايت به تاثيرپذيري و ميزباني خوبي كه از نفت انجام داده است قابل درك است.اجراي اتوبانها /دانشگاهها /طرحهاي آبخيز داري و آبخوانداري و ... همه و همه آينده اي روشن را براي استان عزيزمان نويد مي دهد.

 

بنده چون در سازمان منطقه از مرداد ماه سال گذشته تاكنون از نزديك در جريان حدود ۲۸ جلسه برگزار شده در سطوح مختلف و حدود ۳۲ مكاتبه رسمي و چالشي مديريت اين سازمان در راستاي اجرايي شدن مصوبات بوده ام از اين اتفاق بي نهايت خوشحالم .بديهي است حضور يا عدم حضور امثال بنده در برخي مناصب و يا بهره هاي جزئي از منافع نفت در مقابل منافع بلندمدت و ارزشمند مصوبات سفر ناچيز است .بنده در مصاحبه ي تلفني سايت خبري جنوب نيوز به ارزش اين مصوبات  اشاره كردم و بعد هم در مصاحبه ي زنده اي كه راديو بوشهر داشت و سپس در مصاحبه ي سايت خبري خليج فارس خصوصا بر اين نكته تاكيد كردم كه تمتع استان بوشهر از ۲۵ درصد كل اعتبارات عمراني وزارت نفت در كشور كار كوچكي نيست.

با رقم هاي توافق شده به جز اشتغال ۵۰ درصدي كه آن هم مورد پيگيري جدي سازمان است و راه آهن كه قبلا به شكل ديگري در دولت توافق شده بود مابقي مصوبات سفرهاي اول و دوم دولت تكليفشان روشن شد اما ديروز و در حاشيه حضور وزير نفت در منطقه مديرعامل سازمان منطقه ويژه در كنار ۱۰ -۱۱ موافقت مهم يادداشت فوق العاده مهمي  از وزير گرفت كه انشالله باعث انتقال حدود ۳۵۰ ميليارد تومان باقيمانده اعتبار راه اهن از استان فارس به بوشهر خواهد شد .

بنده كه شخصا نقش موثري نداشته ام اما به عنوان فرزند اين استان زرخيز كه از خيلي مسائل محرمانه و پشت پرده ي اين فراز و نشيب ها مطلع بودم خيلي خوشحالم و چون آدم برون گرايي هستم و نمي توانم خوشحالي و ناراحتي خود را بروز ندهم تصميم گرفتم از تعطيلي و كم كاري پنجشنبه استفاده كرده و اين مطلب را به دوستان اينترنتي ام هم اطلاع دهم.برای كساني كه خيلي در اين راه زحمت كشيده و حتي گاها لطمه ديدند خصوصا آنها كه در مصاحبه از آنها جداگانه ياد كرده ام صميمانه دعا مي كنم.

كودكي /قرآن/عشق /بربريت و قرآن سوزي

من و خيلي از جنوبي هاي ديگه قرآن را خارج از مدرسه در سنين كوكي و نوجواني در كلاس هاي قرآن آموخته ايم.كلاسهايي كه به وسيله استادان سنتي اداره مي شد كه مي توانستند روحاني باشند يا نباشند.در بعضي مناطق استان بوشهر به اين كلاس ها (مكتب ) گفته مي شد.تا حدود ۲۰ سال پيش اين مكاتب وجود داشتند و من ديگر خبر ندارم كه هنوز در جايي هستند يا اينكه ديگر همه به سمت كلاس هاي مدرن قرآن با حضور اساتيد و با روش هاي پيشرفته رفته اند.خاطرم هست وقتي يكي از بچه ها  قرآن را در مكتب ختم مي كرد خانواده اش شيريني مفصلي به مكتب مي آوردند و از همه پذيرايي مي كردند.اگر طرف مكنت مالي داشت بچه ها  به همراه استاد به خانه ي او مي رفتند و بعضا شامي هم در كار بود.اين خاطرات كودكي را هيچگاه از ياد نمي برم .خود من اول قرآن را ياد گرفتم و بعد به اول ابتدايي رفتم .يادش بخير !

غرضم از بيان اين موضوع ضمن يادآوري يك سنت پرداختن به ارزش و منزلت قرآن در فضاي فرهنگي و مذهبي خانواده هاي ايراني و مسلمان است. قرآن كتاب بي بديل خداوند كه هيچ كس نتوانسته مانند آن آيه و سوره اي بياورد واقعا ژرف و عميق است اگر چه در كشور ما به علت عدم آشنايي مردم با زبان عربي و محدود شدن قرائت آن در مجالس ختم خيلي آن چنان كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است.عشق به قرآن خط و جناح و مذهب نمي شناسد. من از آنهايي نيستم كه توفيق ختم قرآن در ماه رمضان را داشته باشم چون معمولا به آرامي و با عنايت به معني قرائت مي كنم و مثلا امسال رمضان ۴ جزء را تلاوت كردم .

همه ي اينها را گفتم كه بگويم مانند همه ي مسلمانان به قرآن علاقه مندم  (البته با خط عثمان طه باشد بيشتر لذت مي برم!)و از قضا خيلي از افراد ساير اديان را كه ديده ام هم همين نظر را داشته اند كه قرآن كتاب فوق العاده اي است.از همه مهمتر اينكه كلام خداست براي هدايت بشر.وقتي شنيدم قرار است در اقدامي سخيف و غيرقابل توجيه اين كتاب مقدس بسوزد باورم نشد چون فكر مي كردم خدا و كلامش منحصر به اسلام نيست و مورد احترام ساير اديان هم هست.فكر مي كردم مردم آمريكا خودشان نمي گذارند اين اتفاق بيافتد.اما اين اتفاق افتاد .واقعا دلم گرفت كه آدمي زاد تا چه حد مي تواند تنزل كند .كتاب سوزي حتي سوزاندن كتب معمولي در جوامع مختلف امري ناپسند است حال چه رسد به سوزاندن كلام خدا.عميقا متاسفم .

مخلوط نامه!

۱- بعد از امضاي قراردادهاي جديد توسعه ي فازهاي پارس جنوبي كه خبر و عكسش رو در پست قبلي همين وبلاگ به اطلاع دوستان رسانده بودم در زماني بسيار كوتاه محدوده ي مابين بندر سيراف و بندر كنگان به شدت شلوغ شده و عمليات خاكبرداري و تسطيح اراضي فازهاي مذكور آغاز شده است.براي كساني كه از اينجا دورند همينقدر بگويم كه شرايطي شبيه دوران اغاز پارس جنوبي حاكم شده و ماشين هاي سنگين در هم مي لولند.سرعت استارت پروژه بعد از امضاي قرارداد قابل توجه است.

۲-با عنايت به بند يك معتقدم بخش خصوصي استان بايد به شدت بجنبد كه در پروژه ها نقش خوبي ايفا كند .زمينه كار زياد است و اگر بخش خصوصي فرز و زبل ظاهر شود با عنايت به  قيمت تمام شده ي كمتر به نسبت فواصل دورتر مي تواند موفق باشد.البته قبول دارم كه در اين معادله مولفه هاي ديگري هم نقش دارند اما در هر صورت بدون تلاش چيزي عايد استان نمي شود.

۳- فكرش را هم نمي كردم بشود در تابستان روزه گرفت .در سال هاي آغازين تكليف من ماه رمضان در فروردين ماه بود و آن هم در شيراز .از آن پس هم كه در زمستان بود .حالا زير كولر تحمل ۱۵ ساعت روزه سخت است و خيلي فكر مي كنم كه كشاورزان و كارگران مومن و متدين در اين گرما چگونه تحمل مي كنند .روز دوم ماه مبارك كشاورز نوجواني را ديدم كه روزه بود و كار نخل مي كرد.در مقابل عبادت او از خود خجالت كشيدم خجالت كشيدني !

۴-استاندار بوشهر عوض شد .اين بار واقعا (عوض) شد ! چون يه جابجايي متناظر بود .جابجايي دو نفر در دو استان .دورادور در جريان رايزني هاي تعيين استاندار بودم و نتيجه كه با همه ي پيش بيني ها متفاوت بود جالب توجه بود.من اميدوارم ايشان بتواند با عنايت به تحولات آتي اقتصادي استان خيلي زود امور را در دست بگيرند تا استان منافع  حداكثري داشته باشد .در دوره قبل استان در اين زمينه توفيق چشمگيري نداشت.استان بيش از هر زمان ديگر نيازمند وفاق است.من معتقدم وفاق بازيگران اصلي صحنه ي سياست استان حتي بر مسائلي كه ايده ال نيستند از تشتت بهتر است.آنچه واقعا در اين مدت آزاردهنده بوده است.

 

تحريم و خودباوري

روز سه شنبه گذشته رئيس جمهور عسلويه بود.صبح خيلي زود آمديم اما باز ديرتر از احمدي نژاد به عسلويه رسيديم! بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ شوراي امنيت تبليغات زيادي شد كه ديگه كارها تعطيل مي شه و احتمالا امسال ديگه پروژه اي اجرا نمي شه.اما اينكه رئيس جمهور شخصا بياد سر پروژه ها و با اعتبارات داخلي قرارداد همه فازهاي بعدي را تنفيذ كنه خبر جالب و اميدوار كننده اي بود.

من از سياست بين الملل سر در نمي آورم اما مي دانم كه در همه ي عرصه ها حتي فوتبال  اگر در مقابل حمله در لاك دفاعي فرو بري حتما شكست مي خوري و بايد گارد حمله بگيري .از اين كه در كمتر از چند روز دولت با اعتماد به نفس و با اتكا به منابع و نيروهاي داخلي اين گارد تهاجمي را گرفت خوشحال شدم و مطمئنم نتيجه ي آن قطعا بهتر از فرورفتن در لاك دفاعي است .

دوستي دارم كه سالياني نماينده پارلمان بوده و از قضا در تقسيم بندي ها همراه دولت شناخته نمي شود .مي گفت اگر بتوانيم خوب مديريت كنيم چه بسا اين تحريم ظالمانه خير و بركت هم داشته باشد خصوصا اگر مايه تحريك غيرت ما بشود و بدانيم كه خودمان مي توانيم.معتقدم اگر هزينه ي اين پروژه ها حتي بيشتر از حد معمول هم شود چون باعث تجربه و انتقال دانش مي شود در دراز مدت منجر به كاهش سرجمع هزينه هاي كشور خواهد شد . همه ي اينها البته به اين معنا نيست كه غرب خوب كاري مي كند كه ما را تحريم مي كند بلكه واقعا كارشان غيرمنصفانه و ظالمانه است.

شاهین از پرواز نمی ایستد

بعضی چیزها را نمیشه ازش گذشت و در موردش ننوشت.یکیش همین ماندگاری تیم شاهین در لیگ برتره.به همه ی مدیران و مربیان و بازیکنان و هواداران تبریک میگم.خیلی خوشحال شدم از این اتفاق خوب .

همت و كار مضاعف

معمولا همه ي سازمانهاي مهم بين المللي و كشورهاي مختلف جهان در ابتداي هر سال شعاري را انتخاب مي كنند كه بر مبناي آن مي توان فهميد دغدغه ي مهم متوليان و اولويت آنان در آن سال چيست.در جمهوري اسلامي هم چندين سال است در ابتداي هر سال رهبري انقلاب اين دغدغه ها را تحت يك شعار كوتاه بيان مي كنند.نكته ي جالب براي بنده اين است كه از سال گذشته روح شعارها و نام گذاري ها بيشتر حل ريشه اي عادات ناپسندي است كه با برطرف شدن آنها مي توان جهش اقتصادي را شاهد بود.مطالعه ي روند تغييرات در كشورهاي توسعه يافته ي جديد مانند مالزي  و ....و كشورهاي قبلا توسعه يافته مانند آمريكاي شمالي و اروپاي غربي نشان مي دهد كه آنها عادات ناپسندي مانند مصرف بي رويه و كم كاري را از خود زدوده و در واقع ابتدا بهره ور شده اند و سپس پيشرفت كرده اند.البته جالب تر اين است كه در معارف ديني ما براي همه  ي اين موارد تصريح وجود دارد و همه ي ما بر سر صف صبحگاه مدرسه احتمالا هزاران بار آيات شيرين و غني قرآني مانند (كلوا واشربو و لا تسرفوا ) و يا(تعاونو علي البر و التقوي ) و يا (اطلبوالعلم من المهد الي اللحد) و ... را با صداي بلند همصدا خوانده ايم.من بالشخصه  نامگذاري  دوسال اخير در ايران را بسيار بجا مي دانم چون احساس مي كنم اول بايد رفتارهاي ناپسند مانند كم همتي و كم كاري و پر مصرفي در جامعه قبيح بشوند و هم زمان دولتمردان و بخش هاي فعال اجتماع راه هاي اصولي براي عملياتي كردن شعارها را پي بگيرند.

در زمينه شعار سال گذشته كه اصلاح الگوي مصرف بود حرف زياد است .فكر نمي كنم كسي باور نداشته باشد كه ما پرمصرف و بدمصرف هستيم.هر كدام از ما فقط بررسي كنيم كه در زمينه ي خورد و خوراك چقدر اتلاف منابع در كشور ما وجود دارد.در زمينه انرژي به مراتب بيشتر و در همه ي زمينه ها به تناسب همينطور .فكر مي كنم طرح تحول اقتصادي اگر نتيجه ي عملياتي بيرون آمده از شعار پارسال باشد و اگر خوب اجرا شود بخشي از اين معضل را حل مي كند.برخي منتقدين مي گويند طرح تحول باعث مي شود كه مثلا اگر شخصي امروز ۲۰ هزار تومان پول برق مي دهد بعدا فيش ۲۰۰ هزار توماني برايش بيايد.اتفاقا هدف طرح بايد اين باشد كه وقتي برق قيمتش واقعي شد بنده و شما آنقدر دقيق و حساب شده مصرف كنيم كه با كاهش مصرف باز بتوانيم همان مبلغ قبل يا كمي بيشتر را پرداخت كنيم.اميدوارم بحث ها حول نحوه ي اجراي اين طرح سريع تر به نتيجه برسد و بالاخره بعد از سالها بي نظمي و بدعادتي در مورد الگوهاي مصرف ما هم صاحب الگوي متعارف جهان پيشرفته شويم.بنده ديروز تعداد بسته هاي دستمال كاغذي موجود در اتاق كارم با اجتساب ميز كنفرانس را شمردم ۱۷ جعبه بود.در منزل شمردم ۴ پاكت همزمان در حال استفاده بود.چند ماه پيش در يكي از بهترين هتل هاي پايتخت برزيل به عنوان كشوري كه صادر كننده كاغذ و چوب است در اتاقم هيچ بسته ي دستمال كاغذي نبود و فقط چند برگ در يك نعلبكي روي ميز گذاشته بودند. همين وضعيت در رستوران همان هتل و در ساختمان وزارت خارجه آنها هم بود.

در مورد شعار امسال اما دقايق و ظرايف بسيار بيشتر است.شعار پارسال مستلزم عزمي بود براي خودكنترلي و يا به اصطلاح خودساخته ي بنده (تقواي اقتصادي).در واقع كار فيزيكي نياز نبود فقط بايد اصلاح عادت مي شد.اما امسال براي تحقق شعار همت مضاعف و كار مضاعف بايد انرژي گذاشت و اين موضوع كار را به مراتب سخت تر و پيچيده تر مي كند.اينكه چرا به اين نامگذاري رسيده ايم دليل خودماني اش اين است كه ما به نسبت مردم ساير كشورها همت و كار متناسب با ظرفيت مان نداريم.ممكن است اين تلقي دردناك باشد اما تا به ما برنخورد طبيعتا عزممان براي حل موضوع هم جزم نمي شود. اين همت و كار مضاعف جوانب گوناگون دارد اما چون نتيجه اين شعار در صورت تحقق افزايش ثروت و ارتقاي سطح رفاه ملي است علاقه مندم در يك بعد و آن هم ميزان كارآيي نظام آموزشي كشور ما به عنوان متولي تربيت منابع انساني كارا براي تحقق اين هدف  مواردي را مختصرا مطرح كنم.

مطابق بررسي هاي انجام شده كه ذكر جزييات آنها از حوصله اين نوشتار خارج است كشورهاي توسعه يافته آنهايي هستند كه توانسته اند مابين دو حلقه ي توليد و آموزش علم  و بازار توليد ثروت حلقه ي واسطي به عنوان آموزش مهارت را ايجاد نمايند.اهالي مطالعه و كساني كه گذري در كشورهاي ديگر داشته اند مي دانند كه مراكز آموزش مهارت در دنيا بسيار فعال بوده و دانشگاهها در كنار آموزش به شدت روي ايجاد مهارت كار مي كنند .بر خلاف كشور ما كه وقتي يك نفر مهندس برق از دانشگاه بيرون مي آيد احتمالا از رفع عيب برق خانه ي پدري هم عاجز باشد در كشورهاي ديگر نظام كارآموزي و كارورزي حين تحصيل اين قدر روان است كه بسياري از دانشجويان هنگام خروج از دانشگاه خود صاحب شركت هم هستند.

تصور غلطي كه در جامعه ما وجود دارد اين است كه علم توليد ثروت مي كند در صورتي كه اينگونه نيست و علم براي توليد ثروت بايد از يك (برزخ) ديگر به نام ايجاد مهارت بگذرد.ما از تاسيس دارالفنون در كشورمان 121 سال مي گذرد .در اين مدت گسترش كمي و حتي كيفي علم در كشور ما بد نبوده است.شايد بتوان گفت حتي در خاور ميانه  از اين جهت در رتبه هاي برتر هستيم .كما اينكه امروز حدود 3.5 ميليون نفر دانشجو داريم و تقريبا كمتر مركز شهرستان و يا حتي بخشي داريم  كه شعبه اي از يكي از دانشگاههاي آزاد و پيام نور و ... در آن نباشد. اما آيا در توليد ثروت در جايگاه خودمان هستيم؟ما اگر بخواهيم به جايگاه طبيعي و نه ايده آل خود در دنيا برسيم توليد ثروتمان بايد ده برابر بشود!ما براي رسيدن به اهداف برنامه بايد يك ميليون و يكصد هزار شغل ايجاد كنيم !آيا اينها با همت و كار معمولي ممكن است؟يا بايد هر دو را مضاعف كرد؟

به راستي ما براي نظام  صلاحيت هاي حرفه اي و استقرار يك نظام كلي براي توسعه مهارت در كشور چه مي خواهيم بكنيم؟سازمان عريض و طويل فني و حرفه اي ما چقدر در راستاي نيازهاي واقعي كشور حركت كرده و مي كند؟دانشگاهها چطور؟چرا همه ي دانشگاههاي ما سرشان را زير برف بودجه هاي دولتي قايم كرده و يا با جيب  مردم  صرفا به آموزش مي پردازند و تلاشي براي فاكتورهاي نرم افزاري ديگر موثر در توليد ثروت مانند آموزش مهارتهاي اجتماعي /روابط عمومي /منابع مالي /اقتصاد  و ... به دانشجويان خود نمي كنند؟يك مهندس اگر هم زمان كار را شناخته باشد با اقتصاد آشنا باشد مديريت منابع مالي را بلد باشد و روابط عمومي قوي براي معرفي خود در بازار و كسب مشتري و درآمد داشته باشد قطعا هنگام فارغ التحصيلي در به در به دنبال آزمونهايي كه آنها هم نه براساس نياز واقعي بلكه صرفا به خاطر ايجاد اشتغال كاذب برگزار مي شوند نمي گردد.چنين فردي هم خود شغل خواهد داشت و هم با ارزش آفريني زمينه را براي استخدام ديگران فراهم مي كند.اما با كمال تاسف نه تنها دانشگاههاي معمولي ما كه حتي دانشگاه پلي تكنيك كه نامش نشان دهنده ي تفاوت آن است هم كاري به آموزش تكنيك ندارد و فقط فارغ التحصيل بيكار توليد مي كند.

در دعاهايمان داريم كه : اللهم اني اعوذ بك من علم لا ينفع .يعني آدم بايد از علمي كه نفعي برايش نمي رساند به خداوند پناه ببرد مفهوم ديگر آن شايد اين باشد كه بايد سعي كرد همه ي علومي را كه مي آموزيم به گونه اي در راستاي توليد ثروت قرار دهيم.

اينها را گفتم كه بگويم مقام معظم رهبري براي نام امسال انتخاب خوبي داشته اند و براي تحقق آن بايد همه خصوصا دانشگاهها و آموزش و پرورش  و وزارت كار به عنوان متولي آموزش هاي حرفه اي همه با هم تلاش كنند.كار مضاعف كنند.

در علوم تجربي سوم راهنمايي داشتيم كه :

كار=نيرو ضرب در جابجايي

براي كار مضاعف بايد نيرو را مضاعف كرد .انرژي بيشتري گذاشت و جابجايي را دوچندان نمود .نيروها بايد همراستا باشند تا منجر به جابجايي مستقيم شده و هم افزا باشند اگر به فرض هر كس نيروي زيادي بگذارد اما همراستا نباشد جمع جبري جابجايي ها ممكن است با جمع قدر مطلق آنها يكي نشود .به بيان غير فيزيكي ممكن است همديگر را خنثي كنند پس در حالي كه در اين اركستر بزرگ هر كس بايد ساز خودش را بزند همه بايد مواظب باشند كه هارموني حفظ شود.

نامه سربازي تا تله تبريك اينترنتي !

در سالهاي گذشته و حتي تا سالهاي كودكي ما كه نفوذ تلفن در كشور زياد نبود نامه نگاري براي احوالپرسي خصوصا در ميان سربازان دور از خانواده مرسوم بود.دوستان هم سن بنده و بزرگتر حتما به ياد دارند كه نامه هايي با كليشه هاي ثابت براي خانواده ها مي آمد و چشم روشني بود براي مادران و پدراني كه با وصول نامه خيالشان راحت مي شد كه حداقل تا تاريخ نگارش نامه عزيزشان در سلامت بوده است.گاهي وقتها نامه يك ماه بعد از نگارش مي رسيد و ممكن است براي ما كه امروزه تحمل دير رسيدن پيامك را براي چند ثانيه نداريم غير قابل قبول باشد كه به راستي چگونه خانواده دلشان خوش مي شد از اينكه فرزندشان يك ماه قبل سالم بوده و طبيعتا ممكن بود بعد از نگارش ديگر حال طرف خوش نبوده باشد .من وقتي به موضوع فاصله ستارگان از زمين فكر مي كنم و اينكه ممكن است ستاره اي كه مي بينيم چند ميليون سال قبل از بين رفته باشد به ياد همان نامه ها مي افتم.

اين مقدمه ي بي ربط را نوشتم كه ذهن دوستان را ببرم به كليشه هاي آن نامه ها و خصوصا بند آخر نامه ي سربازان كه مثلا: علي آقا را از راه دور مي بوسم .به عمه خانم سلام برسانيد .عموجان را سلام برسانيد.محسن كوچولو را ديده بوسم.مادر عزيزم هيچ ملالي ندارم جز دوري شما كه آنهم اميدوارم به زودي مرتفع شود و ....!

نوروزتان پيروز

در سال گذشته وبلاگ نويس خوبي نبودم چون فشار كار باعث شده بود نتوانم به دوستان سر بزنم و حتي نتوانم پاسخ محبتها و احوال پرسي آنها را در كامنت داني آنها بنويسم.امروز و به لطف تعطيلات فرصت مختصري دست داده اما باز هم سر زدن به تك تك دوستان ممكن نيست و چه بهتر كه در همين جا يادي كنم از آنها كه در بيش از ۳ سال گذشته در عالم مجازي يار وفادار بوده اند .به سبك همان نامه هاي كذايي به همه ي دوستان از راه دور اداي احترام مي كنم و ضمن تبريك سال نو همه را سلام مي رسانم!

دوستان عزيزي همچون فرزان اسدي /محمدجواد غريبي / امير كاشفي /طالب موذني و همسر گراميشان خانم عليدوستي /رضا آذين /مرادي /بهادر رياضي /عبدالحسين بهرامي /دكتر دشمن زياري/امير خسرو شجاعي /محمد پولاديان/محمدرضا اسيوند/بچه هاي مسجد ابالفضل/انديشه ورزان برناي عسلويه/سجاد زنده بودي /حسين خبيدويي/عليرضا ارزنده/امين الدين واعظي /عبدالمحمد شعراني /محسن عمراني /قاسم اسماعيلي/رضا نظري /  عبدي بوشهري /مهدي چاهشوري/محمدرضا هاشمي زاده/احمد آذربان /عليرضا شهنه پور/ابوالحسن گنخكي /يحيي يحيايي/حسين اندام/حيدر هدايتي/عباس معتمد  و همه ي آنهايي كه ممكن است چند بار پيام داده باشند و تعجيل فعلي در نگارش متن آنها را موقتا از خاطر بنده برده باشد.اتفاقا آنها را خيلي بيشتر ارادت دارم زيرا عذر فراموشي باعث شرمندگي مضاعف من است.

از خداوند بزرگ براي همه ي دوستان ديده و نديده و بلاگرهاي عزيزي كه در عالم مجازي با حفظ هويت واقعي خود و در قالب هنجارهاي اجتماع به ابراز عقايد مي پردازند آرزوي سال و حال و مال و فال نيكو دارم .

عالم محضر خداست

زندگي دنيوي بسيار كوتاه تر و فاني تر از آني است كه فكرش را مي كنيم.ما هم بسيار كوچكتر و ضعيف تر از آنيم كه فكرش را مي كنيم.خداوند هم بسيار بزرگتر از آني است كه فكرش را مي كنيم.تمام عزت و ذلت هم به فرموده ي قرآن كريم در دست قدرتمند اوست و اگر تمامي كائنات جمع شوند نه مي توانند جلوي ذليل شدن كسي را بگيرند كه خداي اراده كرده ذلت دهد و نه مي توانند مانع عزيز شدن كسي شوند كه او اراده كرده عزت دهد.

با همه ي اين احوال در زندگي روزمره دائما دست و پا مي زنيم و خداي ناكرده به راحتي هر حرفي بر زبان  و هر متني را از قلم جاري مي كنيم.گاهي حرف و قول ناحق  آنقدر ساده و ارزان از زبانها و قلمها صادر مي شود كه آدم تعجب مي كند وشايد دليل نگارش اين متن همين باشد كه از برخي از آنها به شدت تعجب مي كنم و گرنه خودم سراپا گناه و تقصيرم.

به راستي اگر اندك احساسي از وجود و حضور خداوند مقتدر در زندگي باشد اين اتفاق مي افتد؟داستايوفسكي جمله اي دارد :

او معتقد است: «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز است».

و پدربزرگان و مادر بزرگان ما همواره ورد زبانشان بوده و شنيده ايم كه :

از كسي بترس كه از خداي نمي ترسد و از كسي نترس كه از خداي مي ترسد.

ترس از خدا احتمالا همان تقوي است .خدايا ما را در كسب و حفظ تقوي ياري ده كه شيطان آن دشمن ديرين آدم دامش را سخاوتمندانه گسترانده است.

احساس غرور

بعضي خبرها خيلي كوتاه هستند اما اثر و امتدادشان خيلي زياد.خبر موفقيت نيروهاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي براي دستگيري تروريست سابقه دار شرق كشور از آن دسته است.اين گونه اتفاقات و موفقيت هاي اطلاعاتي و امنيتي را فقط در فيلمهاي غربي مي ديديم كه قدرت سيا و ... را به رخ مي كشيدند.اما اين بار نه در فيلم بلكه در عالم واقع اتفاق عجيبي افتاد.بعد از شنيدن خبر به شدت احساس غرور ملي مي كنم.

باران زيبا

چند سالي لذت باران هاي زمستانه را كمتر حس مي كرديم .نام برخي بوته ها و گل ها فقط در خاطره ها مانده بود.امسال به لطف خدا هر از چند گاهي باران زيبا مي بارد و به تبع آن دشت و دمن و كوهسار زيبا شده اند.تپه هايي با گلهاي زرد يكدست صبحها كه در مسير هستيم چشم نوازي مي كنند.چندي پيش هم قارچ طبيعي كه سالها فقط يادش مانده بود به تورمان خورد.

خلاصه اين سرزندگي و شادابي ناشي از بارش رحمت خداوند متعال كلي نشاط به ارمغان آورده است.الان هم هوا باراني باراني است.بارش رحمت خداوند مستدام !

انقلاب اسلامي نعمت فراموش ناشدني

فكر مي كنم گرفتاري عذري نيست كه با آن از نوشتن در مورد دهه ي فجر و گراميداشت اين ايام الله سر باز زد.من انقلاب را آنچنان كه بايد به ياد نمي آورم اما به مصداق (العلم في الصغر كالنقش في الحجر) خاطرات سال هاي اوليه انقلاب اسلامي را به ياد دارم.هنوز با شنيدن سرودهاي حماسي انقلاب هيجاني مي شوم و اين شب ها هم وقت مي گذارم كه مستندهاي تهيه شده انقلاب را حتما ببينم.انقلاب به همان تعبير زيباي امام راحل انفجار نور بود و اين نور همچنان تابان و درخشان باقي مانده است.خونهاي بسياري براي به ثمر رسيدن انقلاب تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷  و خون هاي بسيار بيشتري براي حفظ دستاوردهاي انقلاب بعد از آن تاريخ به زمين ريخته شد.همه ي ما احتمالا در بستگان درجه يك يا دو شهدا و جانبازان و ايثارگراني داشته و داريم .حفظ حرمت آن خون هاي پاك و تلاش براي حفظ انقلاب شكوهمند اسلامي حداقل وظيفه اي است كه امروز بر دوش ماست.

آنها براي استقلال / آزادي و جمهوري اسلامي از عزيزترين داشته هاي خود و شيرين ترين سرمايه يعني جان ارزشمند خود گذشتند.شهدا در وصيت نامه هاي زيباي خود حراست از اركان اساسي نظام خصوصا ولايت فقيه را به  عنوان دين و تعهدي بزرگ به گردن بازماندگان گذاشتند  و رفتند.

ماها كه بزرگ شده و اهل استان هاي كمتر توسعه يافته و محروم بوده ايم اختلاف قابل توجه توسعه ي امروز روستاها و شهرهاي استان نسبت به گذشته را با تمام وجود لمس مي كنيم.توسعه اي كه باعث شده دورترين روستاهاي اين استان با كمترين جمعيت صاحب امكانات ارتباطي و زيرساختي اعم از مخابرات /برق /آب/مراكز آموزشي /بهداشتي  و راههاي مواصلاتي باشند.نعماتي كه در سايه استقلال /آزادي و جمهوري اسلامي به دست آمده اند.خداوند را بر اين نعمت بزرگ شاكريم. 

 

سلامي پس از مدتها !

هر از گاهي مخلوط نامه اي مي نوشتم.امروز بعد از مدتي فرصتي پيش آمد كه بخشي از كم سعاد تي خود را جبران كنم و سري به وبلاگ بزنم.مدتهاست دوستان گلايه مي كنند كه چرا نمي نويسم.واقعيتش اين است كه گرفتاري شغلي زياد است و وجدانم اجازه نمي دهد وقتي كه مي تواند صرف انجام كار شود را به مسائل ديگر اختصاص دهم.اما خوبي دوستان جاني فضاي سايبر هم آنقدر زياد هست كه از سر نزدن به آنها احساس شرمندگي مي كنم.

-چند هفته اي است بنا به تصميم مديريت سازمان تغيير شغل داده ام.مديريت خدمات شهري سازمان كه به عبارت ساده شهرداري محدوده ي ۴۶۰۰۰ هكتاري پارس هاي جنوبي /مياني (كنگان) و شمالی است .علاوه بر وظایف متعارف شهرداریها مسئولیت آب /برق /معماری و شهرسازی /ورزش و ترافیک این مناطق و در بعضی موارد مانند آب وظیفه تامین آن برای شهرهایی مانند بنادرسیراف /عسلویه /نخل تقی و حدود سی روستای کوچک و بزرگ هم در محدوده ی کارهاست .به طور کلی پیش بینی و مدیریت تعمیر و نگهداشت زیرساخت برای سرمایه گذاران /صنایع و مردم مستقر در مناطق در محدوده وظایف این مدیریت است.از همه  دوستانی که فکر می کنند در این زمینه ها می توانند کمک فکری بدهند تقاضا می کنم دریغ نکنند و از همین طریق به اطلاع بنده برسانند.

سیگار اداره

-امروز با خانواده به عسلویه آمدیم.فرزند ما که داستان او با ؛اداره؛ موهوم  را در همين وبلاگ قبلا خوانده اید با دیدن مشعلهای فروزان گفت اینها سیگار اداره است؟!گفتم آره .سر ناهار هم گفت :مامان اداره چه غذاهایی درست می کند!فكر مي كردم همه جا مامان ها غذا درست مي كنند. کلی خندیدیم!

  

مدرسه کالو و مسئوليتهاي اجتماعي نفت

يكي از مسئوليتهاي مهم نفت در كشورهاي مختلف "مسئوليت اجتماعي" بوده و هست .اخيرا دوست دانشمندم آقاي دكتر آذين سلسله مقالاتي تحت همين عنوان در وبلاگ خودشان منتشر كرده اند.در استان بوشهر هم يكي از دغدغه هاي مردم و مسئولين خصوصا در مناطق همجوار تاسيسات همين مساله بوده و معمولا هم نوعي نارضايتي از عملكرد نفت در حوزه توجه به مسائل اجتماعي وجود داشته است.البته به عنوان يك بوشهري نفتي با اطلاعات قابل توجه از ميزان و نوع تعاملات استان و نفت ، بخش قابل توجهي از گلايه هاي مردم را به حق مي دانسته ام و از طرفي منكر انجام فعاليتهاي قابل تقدير نفت در برخي از حوزه ها هم نبوده ام.اما آنچه واقعيت دارد  اين است كه رويكرد برخي مديران خصوصا مديران  حوزه گاز كه زودتر پايشان به استان باز شده بود در سالهاي اوليه "جامعه گريزي" و دادن امتياز حداقلي آن هم در شرايط اعسار و ناچاري بوده است.يك روز قبل از آغاز مهرماه بخشدار محترم بردخون تلفني خواستند در مراسم آغاز سال تحصيلي مدرسه كالو به عنوان كوچكترين مدرسه جهان شركت كنم .بعد هم تماس ناموفقی از معلم مدرسه دیدم که احتمالا برای همین موضوع بود ولی  به علت عدم حضور در استان امكان شركت ميسر نبود و توفيق حضور در اين افتتاحيه و تجديد ديدار با دوست ارزشمند جناب اقاي شعراني سرباز معلم مدرسه مذكور را نيافتم.البته در ایام عید امسال به بهانه نمایشگاه عکس به دیدار مدرسه و دانش آموزان و مدیر خوبش رفته بودم .ديروز نامه اي اداري دريافت كردم حاوي دستور آقاي سوري مديرعامل سازمان منطقه ويژه مبني بر تامين مايحتاج مدرسه مذكور از ميني بوس گرفته تا لامپ روشنايي.نامه حاوي دو صفحه ليست اقلام بود.خيلي خوشحال شدم كه عبدالمحمد شعراني توانسته مدرسه كوچكش را جهاني كند و پاي رئيس جمهور و مسئولين رده هاي مختلف را به آن باز كند و همچنين نفت نيز رويكرد توجه به نيازهاي بيرون فنس را انتخاب كرده است.متن هامش آقاي سوري اگر درز اطلاعات سازماني محسوب نشود ! ـ به اين صورت است :

   "با سلام با انجام همه موارد موافقم به شرطي كه چند ماه به طول نكشد وبا فرماندار ورييس آموزش پرورش ومعلم انقلابي وبصير جناب اقاي شعراني هماهنگي شود.منتظر تشكيل اولين جلسه وهماهنگي وانجام كار هستم.فعلا حرف وپيشنهاد كافي است..دست به عمل متعهدانه ومدبرانه وسريع بزنيم عمل عمل عمل.....بعد ظهر4شنبه آينده اولين گزارش كارهاي انجام شده واجراي مصوبه هيات مديره (تامين يك دستگاه ميني بوس)توسط گروه ارايه گرددگزارش عملكرد و نه گزارش جلسه و..."

رمضان،قرآن،غيبت و آنفلوآنزا

* ماه رمضان هم تمام شد .امسال هم برخلاف تصوري كه به خاطر گرما از سختي ماه مبارك داشتيم روزه خيلي سخت نگذشت .اين مراسم قرآن خواني هاي شبانه هم مثل سال گذشته چسبيد بخصوص براي ما كه دو منظوره بود و در حاشيه جلسه با دوستان به غيبت و صحبت مي پرداختيم!به دوستي گفتم اين قرآن خواندنهاي ما چه فايده اي دارد وقتي همه را با غيبت باطل مي كنيم به شوخي گفت "ير به ير مي شه اگر قرآن نمي خوانديم كه بيچاره بوديم!".اميدوارم سالهاي سال زنده باشيد و سالم كه بتوانيد روزه بگيريد.

خطري كه با سردي هوا جدي تر مي شود

*معمولا سالهايي كه در آنها اتفاق مهمي مي افتد به عنوان شاخص و مبدا تاريخ انتخاب مي شوند مثل عام الفيل يا مثلا انقلاب و....

پيرمردان و پيرزنان منطقه ما هم خيلي از تاريخهايشان را با مبدا "سال آزاري "بيان مي كنند.مثلا مي گويند فلاني ۳ سال بعد از سال آزاري به دنيا آمد.زماني از پدربزرگ مرحومم پرسيدم سال آزاري چيست؟گفت در زمان اشغال جنوب توسط انگليسيها يك بار بيماري عجيبي ("آزار")آمد كه نوعي آنفلوآنزا بود و باعث شد از هر خانواده ۳-۴ نفر بميرند.مي گفت اينقدر مرده ها زياد بودند كه امكان غسل و كفن و دفن به صورت مرسوم نبود به همين خاطر مرده ها را در جوي آبي كه نزديك قبرستان بود غسل مختصري داده و آنها را جمعي به خاك مي سپردند.مي گفت بعضي ها مي گفتند انگليس ماده اي شيميايي را زده است ولي بعدا فهميدند بيماري آنفلوآنزا بوده است.دور از جان مردم ، نحوه ي تبليغاتي كه اين روزها براي آنفلوآنزاي نوع جديد مي شود آدم را به ياد آن داستانها مي اندازد.من برخلاف تصميمات مهم و قابل لمسي كه در كشورهاي ديگر اتخاذ شده در ايران جز برخي بيلبورد و پوستر مختصر چيزي نديده ام.نمي دانم اقدامات پيشگيرانه وزارت بهداشت و آموزش و پرورش چه بوده است.خدا كند برخلاف پيش بيني ها آمار تلفات در كشورمان زياد نباشد. 

   

چقدر خرما مي خريد؟چقدر خرما مي خوريد؟!

خرما ميوه اي است بهشتي و بسيار مقوي ، که مواد معدني بسياري چون آهن ، پتاسيم ، روي ، منگنز، و ويتامين A - B - E را داراست. تحقيقات درباره ي خرما نشان داده که اين ميوه مي تواند پيش گيري بسياري از سرطان ها مانند سرطان کولون، معده و غيره را در پي داشته باشد.
 
يکي از خواص خرما ملين بودن آن است. البته اگر 6 تا 7 عدد خرما را در 2 ليوان آب جوش خيس کرده و صبح و شب آن را صورت گرم بنوشيد و يا مقداري خرما ميل کنيد و بلافاصله يک تا دو ليوان آب گرم روي آن بنوشيد، خاصيت ديگر خرما، خنثي کردن اسيد اضافي معده است از آنجا که که زيادي اسيد معده باعث ترش کردن و دل درد مي شود، بنابراين هر وقت دل درد گرفتيد مي توانيد فرمول چيني ها در طب سنتي استفاده کنيد.

بدين طريق که 2 تا 3 عدد خرماي تازه و له شده را در آب جوش بيندازيد بعد آن را هم زده و بنوشيد.  خرما را به عنوان ميوه نيز مي توانيد مصرف کنيد. هم چنين حتما براي خواب راحت تر و آرامش بيشتر شام خود را در حدود ساعت 7 بعد ازظهر خورده و قبل از خواب يک عدد خرما و يک ليوان شير گرم ميل کنيد.

خرما براي افراد سالمند و بچه ها بسيار مفيد است سعي کنيد به جاي قند و شکر از خرما براي نوشيدن چاي استفاده کنيد و يا در طباخي از آن استفاده ي بيش تري ببريد. ورزش کاران به علت فعاليت زياد، به طور حتم بايد از عصرانه اي مقوي که با خرما باشد استفاده کنند.

براي مثال خرما و شير را به همراه نصف فنجان آب آناناس تازه يک قاشق پودر نارگيل ، و يک قاشق آناناس خرد شده ، در مخلوط کن ريخته و معجون فراهم آمده را ميل فرماييد.

صد گرم تازه آن داراي 163 کيلو کالري 0.9 گرم پروتئين ، 0.3 گرم چربي ، 38 گرم گلوسيد ، 30 ميلي گرم فسفر ،1.3 ميلي گرم آهن ، 51 ميلي گرم کلسيم و 10 ميلي گرم ويتامين C مي باشد.

صدگرم خشک آن داراي 300 کالري ، 2 گرم پروتئين ، 0.6 گرم چربي ، 73 گرم گلوسيد ، 60 ميلي گرم گوگرد، 50 ميلي گرم فسفر، 650 ميلي گرم پتاسيم ، 65 ميلي گرم منيزيم ، 70 ميلي گرم کلسيم ،2 ميلي گرم آهن ، 2/2 ميلي گرم نياسين ، سديم و ويتامين A آن قابل توجه نيست.
 
*پي نوشت:اين مطلب كه نتيجه يك كار پژوهشي است به بهانه فصل برداشت خرما و عينا از سايت عصر ايران نقل شده است.دوستان ممكن است فكر كنند خواسته ام دينم را به خرماي دشتستان ادا كنم يا سهم نخل را ا ز"نخل نفت دريا" پرداخت كرده باشم.مهم نيست انگيزه چه بوده است شما خرما بخريد و بخوريد كه خيلي خوب است.شيرين كام باشيد !

آسمان غبارآلود

نمی دانم چرا هر وقت به بچگی ها و گذشته ها فکر می کنم افسرده می شوم:

*به یاد کشتزارهای رنگارنگ از کشت و زراعت و باغات و گلها می افتم که این روزها وقتی گذارم به آنها می افتد خشک و لم یزرع و زرد دیده را می آزارند.

*به یاد بارانهای مداوم زمستان و بهار می افتم که این سالها برای قطره ای از آن له له می زنم .

*به یاد رودخانه های روان و پرآبی می افتم  که نمی گذاشتند رزوهای تابستان را در خانه بمانیم .یادش بخیر اگر کسی از شنا و آب تنی  خسته می شد و هوس بیرون رفتن از آب داشت "شل باران " می شد تا کثیف شود و مجبور شود به آب برگردد!یک روز دوستی به خودم شل پرتاب کرد و اشتباها به چشمم خورد تا یکی دو روز نابینا شده بودم.امسال عید البته چشمان او برای همیشه از دنیا بسته شد.

*به یاد پرندگان جورواجوری می افتم که دوان دوان به دنبال گرفتن آنها از این باغ به آن باغ می دویدیم و این روزها حتی نام بعضی از آنها را نیز دیگر فراموش کرده ام.

*به یاد شبهای زیبای تابستان و بهار مي افتم که هیچ کس خود را در فضای اتاق و زیر باد نچسب کولرهای گازی  محبوس نمی کرد و در فضای باز پشت بام و بهار خواب چشم به آسمان می خوابیدند تا قبل از خواب شکلهای جدیدی را در چیدمان زیبای ستارگان کشف کنند.آن روزها لامپهای پرنور آسمان را کمرنگ نکرده بود.

*به یاد مردمی باصفا  می افتم که عصرها بر در هشتی دروازه خانه آبی می پاشیدند و می نشستند تا همسایه ها هم بیایند و از هر دری سخنی بگویند تا شادیها و غمهایشان را تقسیم کنند.همانها که این روزها یا چشمشان به صفحه تلویزیون است یا به صفحه موبایلشان .آنها که که دیگر انگیزه ای برای شب نشینیهای شیرین گذشته ندارند.

آسمان غبارآلود

تنها یادگار شیرین گذشته آسمان آبی و صاف و آرامی  بود که گاهی خسته از ناملایمات به آن چشم می دوختیم تا شايد آرامشي بیابیم.مدتهاست این هم غبارآلود شده است.  

 

جمعه ای که تعطیل نیست

فردا انتخابات مهم ریاست جمهوری دهم است.در دشتستان البته میان دوره ای مجلس هم هست.من خودم به دلایلی کاندید نشدم .در مقامی نیستم که توصیه خاصی بکنم  جز مشارکت جدی در انتخابات و یک خواهش دیگر که رای خود را فارغ از های و هوی تبلیغات به آن چه صلاح انقلاب و کشور و شهرستان است بدهیم.طبق معمول بر حرف همیشگی خود تاکید دارم که حاجی و مشتی و همشهری و رفیق دردی را دوا نمی کند .ببینیم چه کسی متخصص است و می تواند باری از دوش مردم بردارد.انتخابمان باید  به گونه ای باشد که بارقه های طمع دشمنان ایران زمین را خاموش کند.من مطمئنم صبح شنبه همه سربلند و خوشحال از انتخابی خواهیم بود که داشته ایم.....یادمان باشد فردا جمعه است ولی تعطیل نیست...

ارتجاع زشت !

چند شب پیش در حالی که تنها و خود راننده بودم از شیراز عازم عسلویه شدم .حدود ساعت ۲۲:۳۰ در فیروزآباد زنگ زدند که مسيرم را عوض كنم و به بوشهر بروم .در مسير فيروزآباد فراشبند آنچه تعجبم را برانگيخته بود اين بود كه هوز نيمه شب نشده چرا اينقدر جاده خلوت است؟آن هم جاده اي كه مثلا دو مركز شهرستان را به هم وصل مي كند .شايد باورش سخت باشد اما در طول نزديك به ۷۰ كيلومتر فقط يك وانت و يك تريلر ديدم. بعد از "باچون" در يك دشت بزرگ از دور چراغ ثابتي را ديدم.به تدريج متوجه شدم كه دو چراغه است و وقتي نزديكتر شدم طرف شرع كرد به بالا و پائين كردن نور .احساس كردم كه ممكن است راهزن باشند .وقتي از كنارشان رد شدم ديدم ماشين پيكان تقريبا كهنه اي با چراغ روشن و درحالي كه ظاهرا فرد پياده اي هم نداشت بي حركت ايستاده و چراغ مي زند.بعد كه قصه را در پمپ بنزين فراشبند تعريف كردم گفتند دليل كم ترددي اين مسير موارد راهزني و حتي جنايت در همان محلهاي مورد اشاره من است.

چند ماهي است كه اخبار راهزني دريايي هم هر روز در رسانه ها منتشر مي شود.موضوعي كه تا چند سال پيش فقط در كارتونها و فيلمهاي تخيلي ديده مي شد و تصور عملي از آن وجود نداشت.داشتم با خودم فكر مي كردم اين موضوع بازگشت بشر به اعصار و قرون راهزني سرگردنه و دزدي دريايي معلول چه عواملي است ؟نظر شما در مورد دلايل اين ارتجاع زشت چيست؟   

افسانه جومونگ و عقب افتادگي فرهنگي هنري ما

ايام عيد هر جا مي رفتيم صحبت از آقاي جومونگ بود ! من هم براي عقب نيفتادن از قافله خودم را با ساعت پخش برنامه هماهنگ كردم و هنوز هم علاقه مندم ادامه آن را ببينم .البته من به اين دليل كه فيلم به نوعي آموزش سياست مي دهد آن را دنبال مي كنم اما كلا لذت بردم از اينكه نويسنده و كارگردان اين مجموعه چه خوب فرهنگ و هنر و تاريخ و ادبيات كشورش را به تصوير كشيده است .

ناراحتم كه ما با داشتن گنجينه هاي عظيم فرهنگي چرا كاري نكرده ايم.مثلا از همين شاهنامه چند تا سريال خوب مي شود بيرون آورد كه در بستر آن فرهنگ غني ايراني را به دنيا معرفي نمود؟در تاريخ نگاري ديني هم توفيقي نداشته ايم كما اينكه فيلمهاي ساخته شده از حادثه عاشورا هم بسيار سطحي ،كم مخاطب و غيرجذاب بوده اند.دو سال پيش فيلمي از تلويزيون پخش مي شد به نام چهل سرباز كه حوصله ديدن يك دقيقه آن را هم نداشتم و در اجتماع هم نمودي نداشت در صورتي كه قاعدتا بايد از اسطوره رستم فيلمهايي بسيار برتر از افسانه جومونگ ساخت.به نظر شما اشكال از كجاست؟فرهنگ و تاريخ ما  يا هنرمندان و دست اندركاران عرصه هنر ؟

 

انتخابات

اين روزها دوستان عزيز زيادي لطف كرده و با تماس تلفني و مراجعه حضوري سعي در ترغيب اينجانب براي ثبت نام در انتخابات ميان دوره اي دشتستان دارند به گونه اي كه مجبور شده ام حتي تلفن را خاموش نگهدارم چون نمي دانم چگونه بايد در مقابل كساني كه در لطفشان شكي ندارم پاسخ منفي بدهم.اما در اينجا رسما اعلام مي كنم كه براي بنده هدف خدمتگزاري به مردم شريف  و ميهن عزيز است در هر لباسي كه مفيدتر باشد.از آنجا كه به نمايندگي مجلس به چشم سكوي پرتاب براي رسيدن به قدرت نگاه نكرده ام و هدفم از ثبت نام در انتخابات قبلي نيز كار ريشه اي  و زيربنايي براي حل مشكلات استان بوده است فرصت كمتر از چهار سال را براي اين مهم كافي نمي دانم و با عرض معذرت از دوستان و همراهان كه معتقدند با شرايط پيش آمده شانس موفقيت خيلي بيشتر است ، از حضور در انتخابات آتي منصرف شده ام.اين عدم حضور به معناي حمايت از هيچ كانديداي چپ و راست و ميانه نيست .خودم و مردم عزيز شهرستان دشتستان را توصيه مي كنم به انتخاب اصلح بدون توجه به فاكتورهاي مالي و قومي و حزبي .حضور در انتخابات و راي دادن را براي تعيين سرنوشت وظيفه همگاني مي دانم و اميدوارم نتيجه انتخابات آتي رياست جمهوري و ميان دوره اي عزت ميهن و دين و نظام مقدس جمهوري اسلامي باشد.مهدي يوسفي

بهاران مبارک !

سبز باشید مانند بهار سالهای قبل ! با سبزی خود خشکی طبیعت را جبران کنیم ! عید نوروز پیشاپیش مبارک.

اولین مهندس ایرانی !

پنجم اسفند ماه روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس بود.در این روز چندین بار از تلویزیون دیدم و شنیدم که خواجه نصیر را اولین مهندس ایرانی معرفی می کرد ! بزرگی شخصیت خواجه نصیر و حتی بزرگی او در عالم مهندسی بر هیچ کس پوشیده نیست اما اگر او اولین مهندس ایرانی بوده است صدها ساختمان و قصر و معبد بازمانده از چند هزار سال پیش را چه کسانی طراحی کرده و ساخته بوده اند ؟از خواجه نصیر هنوز یک هزاره نگذشته اما برخی بناها ویادگارهای ایرانی مربوط به حدود سه هزار سال پیش هستند . من هم ضمن بزرگداشت خواجه نصیر به عنوان یکی از مهندسین برتر عالم اسلام ، روز مهندس را گرامی می دارم.

توهم!

پسر خردسالی دارم به نام امیرعلی .زیادی به من وابسته است و هر ساعت شماره ام را می گیرد.غروبها درب منرل می نشیند تا برگردم.گاهی وقتها که مسافرت و ماموریت هستم تا ۹ -۱۰ بیرون می ایستد که برگردم و تا زمانی که خودم تلفنی خیالش را راحت نکنم که برنمی گردم رها نمی کند.این وابستگی شدید طبییعتا باعث شده که نتوانم او رابرنجانم و متقابلا او هم سوء استفاده می کند و چون حساب نمی برد از هیچ اذیت و خرابکاری در منزل دریغ نمی کند.

چندی پیش زنگ زد پرسید بابا کجایی ؟گفتم اینجا اداره است من اینجام.گفت اه پس گوشی را بده به اداره باهاش صحبت کنم.من هم شیطنتم گل کرد صدایم را تغییر دادم و با صدایی خیلی بم و عتاب آمیز باهاش حرف زدم و همه ی خرابکاری هایی که در خانه می کند را به او گوشزد کردم.گفتم که من خیلی قوی هستم ،قدرت پرواز دارم و غیب هم می شوم و لذا کلیه حرکاتش را حتی در خواب هم می بینم و گفتم که اگر اذیتش را ادامه بدهد گوشهایش را می کنم!

از آن روز هر روز سراغ اداره را می گیرد و اداره گاهی تلفنی به خاطر کارهای خوبش او را تشویق می کند و برایش کیک و آب میوه ای می فرستد!اداره به او گفته که اگر می خواهد مانند او قوی شود باید غذای خوب بخورد و از خوردن چیپس و پفک و سوسیس و کالباس و ... خودداری کند .امیر علی هم هر روز از من خواهش می کند که به اداره بگویم که پسر خوبی شده است .یکبار هم بالای مبل رفت تا امتحان کند می تواند مانند اداره پرواز کند یا نه که محکم به زمین خورد!

خلاصه معضل شیطنت و اذیت او با همین توهم تا حدود زیادی کنترل شده است .گاهی دلم برایش می سوزد که چقدر اداره را جدی گرفته است و از طرفی هم حیفم می آید از توهم بیرون بیاید !

بی عنوان !

* چند روز پیش سفری خانوادگی به قشم و بندرعباس داشتم.هوای این روزهای قشم مطبوع است.البته همه ی ایران سرای من است ولی نمی دانم چرا غبطه می خورم از اینکه بنادر استان بوشهر بر خلاف پیشینه تاریخی منحصر به فرد،هیچکدام موقعیت تجاری قشم و کیش را نیافته اند .حتی بندری مانند گناوه با آن همه استعداد از ارفاقات گمرکی و دولتی بی بهره بوده است.

* دیروز به اتفاق دوستان از آثار تاریخی اعجاب برانگیز بندرطاهری ( سیراف ) دیدن کردیم.چاههای سنگی بلندبالا در دل کوه و دخمه ها و قبرهایی که همه عجیب و غیر قابل باورند.البته بقایای شهر سیراف در دوره اسلامی که کنار ساحل است ساختاری کاملا قابل هضم دارد اما من نتوانستم بپذیرم که مکعب مستطیلهای توخالی سنگی در دل کوه واقعا قبر بوده اند .چه دلیلی وجود داشته که قبورشان را در کوه درآورند و اگر به ادعای تابلوی نصب شده این قبور مربوط به دوره اسلامی هستند چرا برخی شمالی- جنوبی و برخی دیگر شرقی - غربی هستند؟ اگر کسی از دوستان در مورد تاریخ سیراف مطلب قانع کننده دارد لطفا بنویسند تا استفاده کنیم.

*رکود اقتصاد جهانی به شدت بر کسب و کار اثر گذاشته است.سیاستهای انقباضی دولت هم که می گویند برای کنترل تورم خیلی مفید است مزید بر علت شده و بازار را به شدت کساد کرده است.خشکسالی هم که سال آینده را بدنما کرده .نمی دانم چه می شود اما شرایط خصوصا برای اقشار آسیب پذیر و به خصوص جوانان شرایط جالبی نیست.گسترش بیکاری به وضوح قابل لمس است.ما به عنوان کسانی که مردم به اشتباه فکر می کنند برای اشتغالشان کاری از دستمان برمی آید همه روزه درگیر بازتاب این وضع هستیم.به نظر شما این شرایط مقطعی است یا درازمدت؟

*چند روزی تهران بودم و لاجرم با برخی محافل ارتباطاتی داشتم.به نظر می آید میرحسین موسوی در انتخابات شرکت می کند و به نظر نمی آید که خاتمی حضور پیدا کند.این موضوع شانسی را برای آقای احمدی نژاد رقم زده و آن اینکه حتی رقبای قدرتمند اصولگرایش هم به تدریج دارند شل می کنند تا به قول معروف در مقابل جبهه اصلاح طلبی تشتت نداشته باشند.از طرفی میان موسوی و احمدی نژاد تشابه رویکرد در زمینه ی مسائل اقتصادی خیلی زیاد است به گونه ای که هر دو از اقتصاد سرمایه محور گریزانند موضوعی که سایر کاندیداهای بالقوه اصلاح طلب و اصولگرا مانند خاتمی/ناطق / قالیباف و ... جور دیگری به آن می نگرند. به نظر شما رقابت اصلی بین موسوی  و احمدی نژاد خواهد بود؟اگر جواب آری است این تشابه فکر اقتصادی  رقابت را به چه مسیری می کشاند؟کدام بیشتر رای می آورند؟آیا ممکن است این موضوع شانسی برای شخص سومی ایجاد کند که از میان این دو نفر سربرآورد؟خودم جواب این سوالات را نمی دانم.

*ممنونم از دوستانی که تولد وبلاگ را تبریک گفته بودند

دوسالانه !

امروز دومین سالروز تولد "نخل نفت دریا"بود.فرصتی است که از همه ی دوستان و خوانندگانی که در این دو سال مشوقی برای نوشتنم بوده اند سپاسگزاری کنم.نوشته هایی که جز با دیده ی خطاپوش یاران ارزش خواندن و نقد نداشته اند.شرمنده  محبت دوستانم همین !