معمولا همه ي سازمانهاي مهم بين المللي و كشورهاي مختلف جهان در ابتداي هر سال شعاري را انتخاب مي كنند كه بر مبناي آن مي توان فهميد دغدغه ي مهم متوليان و اولويت آنان در آن سال چيست.در جمهوري اسلامي هم چندين سال است در ابتداي هر سال رهبري انقلاب اين دغدغه ها را تحت يك شعار كوتاه بيان مي كنند.نكته ي جالب براي بنده اين است كه از سال گذشته روح شعارها و نام گذاري ها بيشتر حل ريشه اي عادات ناپسندي است كه با برطرف شدن آنها مي توان جهش اقتصادي را شاهد بود.مطالعه ي روند تغييرات در كشورهاي توسعه يافته ي جديد مانند مالزي و ....و كشورهاي قبلا توسعه يافته مانند آمريكاي شمالي و اروپاي غربي نشان مي دهد كه آنها عادات ناپسندي مانند مصرف بي رويه و كم كاري را از خود زدوده و در واقع ابتدا بهره ور شده اند و سپس پيشرفت كرده اند.البته جالب تر اين است كه در معارف ديني ما براي همه ي اين موارد تصريح وجود دارد و همه ي ما بر سر صف صبحگاه مدرسه احتمالا هزاران بار آيات شيرين و غني قرآني مانند (كلوا واشربو و لا تسرفوا ) و يا(تعاونو علي البر و التقوي ) و يا (اطلبوالعلم من المهد الي اللحد) و ... را با صداي بلند همصدا خوانده ايم.من بالشخصه نامگذاري دوسال اخير در ايران را بسيار بجا مي دانم چون احساس مي كنم اول بايد رفتارهاي ناپسند مانند كم همتي و كم كاري و پر مصرفي در جامعه قبيح بشوند و هم زمان دولتمردان و بخش هاي فعال اجتماع راه هاي اصولي براي عملياتي كردن شعارها را پي بگيرند.
در زمينه شعار سال گذشته كه اصلاح الگوي مصرف بود حرف زياد است .فكر نمي كنم كسي باور نداشته باشد كه ما پرمصرف و بدمصرف هستيم.هر كدام از ما فقط بررسي كنيم كه در زمينه ي خورد و خوراك چقدر اتلاف منابع در كشور ما وجود دارد.در زمينه انرژي به مراتب بيشتر و در همه ي زمينه ها به تناسب همينطور .فكر مي كنم طرح تحول اقتصادي اگر نتيجه ي عملياتي بيرون آمده از شعار پارسال باشد و اگر خوب اجرا شود بخشي از اين معضل را حل مي كند.برخي منتقدين مي گويند طرح تحول باعث مي شود كه مثلا اگر شخصي امروز ۲۰ هزار تومان پول برق مي دهد بعدا فيش ۲۰۰ هزار توماني برايش بيايد.اتفاقا هدف طرح بايد اين باشد كه وقتي برق قيمتش واقعي شد بنده و شما آنقدر دقيق و حساب شده مصرف كنيم كه با كاهش مصرف باز بتوانيم همان مبلغ قبل يا كمي بيشتر را پرداخت كنيم.اميدوارم بحث ها حول نحوه ي اجراي اين طرح سريع تر به نتيجه برسد و بالاخره بعد از سالها بي نظمي و بدعادتي در مورد الگوهاي مصرف ما هم صاحب الگوي متعارف جهان پيشرفته شويم.بنده ديروز تعداد بسته هاي دستمال كاغذي موجود در اتاق كارم با اجتساب ميز كنفرانس را شمردم ۱۷ جعبه بود.در منزل شمردم ۴ پاكت همزمان در حال استفاده بود.چند ماه پيش در يكي از بهترين هتل هاي پايتخت برزيل به عنوان كشوري كه صادر كننده كاغذ و چوب است در اتاقم هيچ بسته ي دستمال كاغذي نبود و فقط چند برگ در يك نعلبكي روي ميز گذاشته بودند. همين وضعيت در رستوران همان هتل و در ساختمان وزارت خارجه آنها هم بود.
در مورد شعار امسال اما دقايق و ظرايف بسيار بيشتر است.شعار پارسال مستلزم عزمي بود براي خودكنترلي و يا به اصطلاح خودساخته ي بنده (تقواي اقتصادي).در واقع كار فيزيكي نياز نبود فقط بايد اصلاح عادت مي شد.اما امسال براي تحقق شعار همت مضاعف و كار مضاعف بايد انرژي گذاشت و اين موضوع كار را به مراتب سخت تر و پيچيده تر مي كند.اينكه چرا به اين نامگذاري رسيده ايم دليل خودماني اش اين است كه ما به نسبت مردم ساير كشورها همت و كار متناسب با ظرفيت مان نداريم.ممكن است اين تلقي دردناك باشد اما تا به ما برنخورد طبيعتا عزممان براي حل موضوع هم جزم نمي شود. اين همت و كار مضاعف جوانب گوناگون دارد اما چون نتيجه اين شعار در صورت تحقق افزايش ثروت و ارتقاي سطح رفاه ملي است علاقه مندم در يك بعد و آن هم ميزان كارآيي نظام آموزشي كشور ما به عنوان متولي تربيت منابع انساني كارا براي تحقق اين هدف مواردي را مختصرا مطرح كنم.
مطابق بررسي هاي انجام شده كه ذكر جزييات آنها از حوصله اين نوشتار خارج است كشورهاي توسعه يافته آنهايي هستند كه توانسته اند مابين دو حلقه ي توليد و آموزش علم و بازار توليد ثروت حلقه ي واسطي به عنوان آموزش مهارت را ايجاد نمايند.اهالي مطالعه و كساني كه گذري در كشورهاي ديگر داشته اند مي دانند كه مراكز آموزش مهارت در دنيا بسيار فعال بوده و دانشگاهها در كنار آموزش به شدت روي ايجاد مهارت كار مي كنند .بر خلاف كشور ما كه وقتي يك نفر مهندس برق از دانشگاه بيرون مي آيد احتمالا از رفع عيب برق خانه ي پدري هم عاجز باشد در كشورهاي ديگر نظام كارآموزي و كارورزي حين تحصيل اين قدر روان است كه بسياري از دانشجويان هنگام خروج از دانشگاه خود صاحب شركت هم هستند.
تصور غلطي كه در جامعه ما وجود دارد اين است كه علم توليد ثروت مي كند در صورتي كه اينگونه نيست و علم براي توليد ثروت بايد از يك (برزخ) ديگر به نام ايجاد مهارت بگذرد.ما از تاسيس دارالفنون در كشورمان 121 سال مي گذرد .در اين مدت گسترش كمي و حتي كيفي علم در كشور ما بد نبوده است.شايد بتوان گفت حتي در خاور ميانه از اين جهت در رتبه هاي برتر هستيم .كما اينكه امروز حدود 3.5 ميليون نفر دانشجو داريم و تقريبا كمتر مركز شهرستان و يا حتي بخشي داريم كه شعبه اي از يكي از دانشگاههاي آزاد و پيام نور و ... در آن نباشد. اما آيا در توليد ثروت در جايگاه خودمان هستيم؟ما اگر بخواهيم به جايگاه طبيعي و نه ايده آل خود در دنيا برسيم توليد ثروتمان بايد ده برابر بشود!ما براي رسيدن به اهداف برنامه بايد يك ميليون و يكصد هزار شغل ايجاد كنيم !آيا اينها با همت و كار معمولي ممكن است؟يا بايد هر دو را مضاعف كرد؟
به راستي ما براي نظام صلاحيت هاي حرفه اي و استقرار يك نظام كلي براي توسعه مهارت در كشور چه مي خواهيم بكنيم؟سازمان عريض و طويل فني و حرفه اي ما چقدر در راستاي نيازهاي واقعي كشور حركت كرده و مي كند؟دانشگاهها چطور؟چرا همه ي دانشگاههاي ما سرشان را زير برف بودجه هاي دولتي قايم كرده و يا با جيب مردم صرفا به آموزش مي پردازند و تلاشي براي فاكتورهاي نرم افزاري ديگر موثر در توليد ثروت مانند آموزش مهارتهاي اجتماعي /روابط عمومي /منابع مالي /اقتصاد و ... به دانشجويان خود نمي كنند؟يك مهندس اگر هم زمان كار را شناخته باشد با اقتصاد آشنا باشد مديريت منابع مالي را بلد باشد و روابط عمومي قوي براي معرفي خود در بازار و كسب مشتري و درآمد داشته باشد قطعا هنگام فارغ التحصيلي در به در به دنبال آزمونهايي كه آنها هم نه براساس نياز واقعي بلكه صرفا به خاطر ايجاد اشتغال كاذب برگزار مي شوند نمي گردد.چنين فردي هم خود شغل خواهد داشت و هم با ارزش آفريني زمينه را براي استخدام ديگران فراهم مي كند.اما با كمال تاسف نه تنها دانشگاههاي معمولي ما كه حتي دانشگاه پلي تكنيك كه نامش نشان دهنده ي تفاوت آن است هم كاري به آموزش تكنيك ندارد و فقط فارغ التحصيل بيكار توليد مي كند.
در دعاهايمان داريم كه : اللهم اني اعوذ بك من علم لا ينفع .يعني آدم بايد از علمي كه نفعي برايش نمي رساند به خداوند پناه ببرد مفهوم ديگر آن شايد اين باشد كه بايد سعي كرد همه ي علومي را كه مي آموزيم به گونه اي در راستاي توليد ثروت قرار دهيم.
اينها را گفتم كه بگويم مقام معظم رهبري براي نام امسال انتخاب خوبي داشته اند و براي تحقق آن بايد همه خصوصا دانشگاهها و آموزش و پرورش و وزارت كار به عنوان متولي آموزش هاي حرفه اي همه با هم تلاش كنند.كار مضاعف كنند.
در علوم تجربي سوم راهنمايي داشتيم كه :
كار=نيرو ضرب در جابجايي
براي كار مضاعف بايد نيرو را مضاعف كرد .انرژي بيشتري گذاشت و جابجايي را دوچندان نمود .نيروها بايد همراستا باشند تا منجر به جابجايي مستقيم شده و هم افزا باشند اگر به فرض هر كس نيروي زيادي بگذارد اما همراستا نباشد جمع جبري جابجايي ها ممكن است با جمع قدر مطلق آنها يكي نشود .به بيان غير فيزيكي ممكن است همديگر را خنثي كنند پس در حالي كه در اين اركستر بزرگ هر كس بايد ساز خودش را بزند همه بايد مواظب باشند كه هارموني حفظ شود.